نکته دیگر این است که یوسف صدیق به خدای سبحان پناه ببرد. وقتی درها را به روی یوسف بستند، یوسف(ع) معاذ الله گفت اما در دنبال معاذ الله از صحنه جرمی که میخواستند او را به زور به گناه وادار کنند، فرار کرد. یعنی حقیقت استعاذه فرار است، از صحنه جرم اگر قدرت ندارد مقابله کند، اگر قدرت دارد باید صحنه جرم را به هم بزند، اگر نمیتواند هجرت کند. استعاذه به این نیست که انسان در محیط گناه بنشیند و اعو ذ بالله من الشیطان الرجیم بگوید. باید صحنه جرم را به هم زد. یا باید صحنه را تغییر داد. اینجا یوسف صدیق میگوید: وقتی مرا دعوت کردند به اینکه یا تن بده یا زندان ببریم، میگوید: خدایا زندان برای من محبوبتر است تا چیزی که اینها دعوت میکنند. گفتیم: یوسف زندان را تقاضا نکرد. گفت: اگر اینها مرا بین دو امر مختار میکنند، زندان برای من محبوبتر است. نه اینکه بگوید: خدایا مرا به زندان ببر! یوسف صدیق برای خدا تکلیف مشخص نمیکند. اینجا یوسف میگوید: هجرت از محیط گناه حتی به قیمت رفتن به زندان برای من محبوبتر است. اگر اینها حاکم هستند، اگر اینها غالب هستند، اینها میخواهند با قدرتشان مرا دعوت کنند، من تن نمیدهم. زندان رفتن کسی که در یک محیط ساده باشد خیلی سخت نیست. یک کسی را که در محیط رفاه بردند، زندگی مرفه داشته، یک شب بخواهد در زندان بماند، آنجایی که هیچ زندگی محقق نبوده، یوسف را از قصر به زندان تهدید میکنند. یوسف میگوید: من حاضرم به زندان بروم ولی به این تن نمیدهم! حاضر شد از کاخ به سختترین جا نقل انتقال کند ولی تن به گناه ندهد. استعاذه و حقیقت آن یک کار عملی است. استعاذه با لفظ هم باید داشت. وقتی آژیر قرمز میکشیدند، مردم نمیگفتند: آژیر قرمز شد، حرکت میکردند به سمت پناهگاه. استعاذه یعنی آژیر قرمز حرکت را با لفظ اظهار کن اما با پا هم به سمت پناهگاه بدو. از آن محیط دور شو و هجرت کن. شریط را تغییر بده. اگر شرایط سخت شد اذن به گناه نداریم، بگوییم: مجوز گناه میشود. میگوید: حتی در اینکه تو از شرایط قصر به زندان و سختترین شرایط بروی. اینطور نیست که هرکس زندان رفت آدم بدی باشد، ممکن است در محیطی حاضر به گناه نشده و شرایط علیه او صورت سازی کردند، این حاضر شده بگوید: خدایا من حاضرم به زندان بروم اما حاضر به گناه کردن نیستم. امروز خیلیها را تهدید میکنند که اگر در فلان مسأله همکاری نکنی، علیه تو پرونده سازی میکنیم. این مجوز نیست برای انسان که انسان بگوید: من کوتاه میآیم. یوسف را با غل و زنجیر در شهر چرخاندند. یوسف دوازده سال در زندان بود. گاهی بین دعا و اجابت چهل سال فاصله شده است. بین دعای موسی و اجابتش چهل سال فاصله شده است. به زندان رفتن یوسف خودش جزء بهترین تقدیراتی بود که خدای سبحان برای یوسف رقم زد و چه نتایجی برای انسان عاید میشود.