یکوقتی از شبکه یک به من گفتند: حالا که شما از ما پول نمی‌گیرید یک چیزی به شما بدهیم. چک نوشتند و به من دادند. من دیدم مبلغ چک سنگین است و دهانم پر از آب شد. گفتم بروم از آقا بپرسم که من تا حالا پول نگرفتم حالا این چک را بگیرم یا نه؟ به آقا گفتم، تأمل کرد و فرمود: تو آقای قرائتی هستی... یک خرده بازنگری کنید، این همه دکترای اقتصاد داریم الآن مشکل مملکت ما اقتصاد است؟ این دکترای اقتصاد چه حرف حسابی دارد؟ دکترای اقتصادی یک تکان بخورند ما بدانیم خاصیت اینها چیست؟ یا دکترای حقوق، پنجاه سال است حقوق فلسطین از بین می‌رود. این دکترای حقوق یک آروغ بزنند. دانشگاه‌های ما بی خاصیت شده است. دوازده میلیون بچه مدرسه‌ای تعطیل هستند. پنج میلیون هم دانشجو، می‌شود هفده میلیون. یک میلیون هم معلم داریم هجده میلیون، هجده میلیون آدم داریم که سر و کارش با کتاب و قلم و بیان و درس است. سه ماه هم تعطیل است. آقا جان بلند شوید یک هنری یاد بگیرید. دختر خانم یک خیاطی یاد بگیر. مملکت از این بدتر هم خواهد شد. تا مادامی که ما مهارت نداشته باشیم بدتر خواهد شد. خاک آموزش و پرورش و دانشگاه را باید عوض کرد. علوم غیر مفید را باید بیرون ریخت و علوم مفید را جایگزین کرد. به جای محفوظات و مدرک باید هنر و مهارت بیاموزیم. از فوق لیسانس کشاورزی پرسیدند: برگ چغندر بزرگتر است یا برگ شبدر؟ گفت: نمی‌دانم. در ژاپن در سطل آب گوجه کاشتند و پنجاه کیلو گوجه برداشتند. شما آن فرمول را پیدا کن و آن گوجه را در ایران پیاده کن، من به شما دکترای کشاورزی می‌دهم. امام خمینی به بچه سیزده ساله رهبر گفت. گفت: رهبر من حسین فهمیده است. پایان‌نامه‌های دانشگاهی چه فایده دارد؟ من نزد علامه طباطبایی رفتم، جوان بودم. تابستان‌ها مشهد می‌آمد، در صحن آزادی پشت سر آیت الله میلانی اقتدا می‌کرد و معتقد بود اعلم آقای میلانی است. من گفتم: قرآن آیه‌ای دارد « إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» (فاطر/28) یعنی علما از خدا می‌ترسند. گفت: بله آیه قرآن است. گفتم: من اول طلبگی سر نماز گریه می‌کردم. حالا با سواد شدم حواسم پرت می‌شود. پس این آیه چیست؟ گفت: معلوم می‌شود اینهایی که در حوزه خواندی علم واقعی نبوده است. حضرت امیر فرمود: «ثمرة العلم العبودية» علم این است که حاج احمد آقا می‌گفت: امام اول اشک‌هایش را با دستمال کاغذی پاک می‌کرد. یک مدتی گذشت دستمال کاغذی کافی نبود. با پارچه پاک می‌کرد. اواخر عمر با حوله اشک‌هایش را پاک می‌کرد. خروجی درسهایی که ما می‌خوانیم چیست؟ حتی سؤال‌های مذهبی خیلی چیزهایش به درد نمی‌خورد. سؤال باید چهار تا مشکل را حل کند. یا یک واجب باشد، یا مستحب باشد. یا باید مشکل جامعه را حل کند، یا مشکل فرد را حل کند.