«لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ» این را زندان میکنند تا «حَتّی حینٍ» هم کلام الهی نیست. بلکه کلام حکم جمع است که معلوم نباشد تا ببینند کی آثاری که اینها میخواهند ظاهر میشود. یعنی آن شایعه برطرف شود. یوسف برگردد، چون جرمی مرتکب نشده بوده که آن جرم حکمی داشته باشد و معلوم باشد. مجرم نبوده و اینها میدانستند. گاهیبعضی میگویند: با اینکه عزیز مصر میدانست این حکم غلط است اما چون زلیخا اهلش بود، اینجا به خاطر خانوادهاش و نسبتی که دارد، حاضر شد این حکم را انجام بدهد و دفاع از خانوادهاش بکند. خدای سبحان با بنده چقدر ارتباط دارد و بنده چه ارتباطی با خدا دارد؟ خدای سبحان به مقدار این ارتباط با بنده از بندهاش در وقت حساب دفاع میکند. آنجا به غلط یک دفاعی صورت گرفت، اما اینجا به حق صورت میگیرد. لذا در روایات دارد که آنجایی که بنده عمل را مرتکب شد و شیطان او را گول زد اما در دلش این جا نیفتاد و نسبت به عمل نادم بود. خدای سبحان این عمل را پس از محاسباتی به فاعل اصلی که شیطان است برمیگرداند و میگوید: بنده من منزه است. ما بی باک هستیم در مقابل خدا، این خیلی خطرناک است که انسان در درگاه الهی بیباک است اما خدا خیلی شکور است. «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ» (حج/38) مدافع اهل ایمان است در مقابل خود اهل ایمان اگر خطایی صورت دادند. فاعلیت آن خطا را به گردن شیطان میاندازد. این یک نکته که خدا مدافع ما میشود و انتقال از اینکه اینجا عزیز مصر به غلط، اما آنجا به صحیح که خدا آنجا در وقت دادرسی، شیطان در فاعلیت وسوسه تأثیر داشت. خدا میگوید: این بنده من با این عمل نسبت ندارد. این عمل برای او نبود. البته اینطور نیست که هرکس فکر کند هر گناهی کرد، ایمان برایش باقی میماند. گاهی انسان با بعضی اعمال از دایره اهل ایمان خارج میشود و نمیداند این کدام عمل است. لذا باید از همه اعمال ترسید.
قرار بود از صحنه خارج کردن یوسف یک مدت کوتاه باشد تا سر و صداها بخوابد اما حداقل دوازده سال طول کشید. آن هم در اوج جوانی یوسف، اوج نشاط یوسف و بی گناهی یوسف، اما تقدیر الهی هم در اینجا برای یوسف بد نشد. یعنی یوسف وقتی وارد زندان شد، این وارد شدن به زندان را میخواهیم از چند نگاه بررسی کنیم. یک زاویه، زاویهای است که خدا به مسأله نگاه میکند. این بازترین زاویه است. نه مکانی از مکانی حاجب است، یعنی نه این صحنه از آن صحنه غائب است، این صحنه جامع است که نقل همه چیزها در این هست. در همه وقایع نه فقط ظاهرشان، نه فقط این زمان، تا آیندگان. یعنی تا آیندگان هم در این صحنه دیده میشود. صحنه دوم از نگاه یوسف است که به این صحنه مینگرد. عقبهی خیلی از تصمیمگیریها را به لحاظ ظاهری یوسف نمیبیند که اینها پشت پرده با همدیگر چه تصمیماتی گرفتند و چه نقشههایی کشیدند. چه تدابیری دارند. به ظاهر یوسف اینها را نمیبیند. بی خبر است و دوربین دارد صحنهای را نشان میدهد که یوسف(ع) هست و آمدند به او گفتند: باید به زندان بروی. با وضعی که سوار بر مرکب کردند و غل و زنجیر بر گردن و دست او زدند و در شهر گرداندند تا مردم ببینند یوسف به زندان میرود. بعد که میگویند: یوسف در زندان است، دیگر کم کم سر و صداها بخوابد.