حاج آقای عابدینی: شعری از جامی از زبان زندانیان بخوانم.
چو زندان بر گرفتاران زندان *** شد از دیدار یوسف باغ خندان
همه از مقدم او شاد گشتند *** ز بند درد و رنج آزاد گشتند
به گردن غُلشان شد طوق اقبال *** به پا زنجیرشان فرخنده خلخال
اگر زندانی بیمار گشتی *** اسیر محنت تیمار گشتی
کمر بستی پی بیمار داری *** خلاصی دادی از تیمار خواریاش
و اگر جا بر گرفتاری شدی تنگ *** سوی تدبیر کارش کردی آهنگ
گشاده رو شدی او را رضا جوی *** ز تنگی در گشاد آوردیاش روی
هرکسی مشکلی داشت نزد یوسف میآمد و بلکه یوسف سراغ او میرفت. حساب کنید در شهری اینطور شود. یک محله اینطور شود. بزرگانی که آبرویی دارند، میتوانند کاری کنند وسط بیایند، آن شهر و کوچه و محله از مردگی به زندگی تبدیل شود.
شریعتی: دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای عابدینی: انشاءالله خدای سبحان به کرم کریم اهلبیت، ب کرم رئوف اهلبیت، به کرم حضرت معصومه کریمه اهل بیت، به کرم احمد بن موسی، انشاءالله مشکلات کشور ما، مشکلات شیعیان را در همه کشورهای اسلامی حل بفرماید. به خصوص امید را در زندگی جوانهای ما با شغل مناسب فراهم آورد و گرفتاری آنها را برطرف کند.
شریعتی:
صحن تو و ضریح تو و بارگاه تو *** هر حاجت نگفته گمانم روا شود