نکته دیگر اینکه سفر رفتن فرزندان باید با اجازه پدر باشد. عزیز مصر به فرزندان یعقوب گفت: من اینبار به شما گندم دادم، دفعه بعد باید برادر کوچکتر را هم بیاورید. آنها گفتند: «سَنُراوِدُ عَنْهُ أَباهُ وَ إِنَّا لَفاعِلُونَ» (یوسف/61) باشد با پدرش صحبت میکنیم. از این آیه معلوم میشود اجازه پدر شرط است. بعد هم که به کنعان رسیدند، گفتند: پدرجان! قصه این است که این مقدار گندمی که آوردیم برای مدتی کافی است. بار دیگر خواستیم به مصر برویم بنیامین را باید همراه ما کنی. پدر دغدغهمند هم گفت: من یک خاطره تلخی در ذهن دارم. شما همان کسی هستید که یوسف را بردید و نیاوردید. ولی چون ناچار هستم باز به خدا توکل میکنم. این آیه به ما میگوید: اجازه پدر شرط است. نکته دیگر اینکه یعقوب نبی فرزندانش را که بسیار زیبا بودند، راهی مصر کرد و به آنها فرمود: «لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ» (یوسف/67) عزیزانم، همه شما از یک در وارد نشوید. بعضی گفتند: معنایش این است که شما را چشم میکنند. شاید کسی تنگ نظر باشد، نگاه بد میکند. بعضی گفتند: ممکن است دشمن به شما صدمهای وارد کند. ده تا بچه تنومند و زیبا، معنایش برای امروز ما این است که پدر و مادرها باید دقت کنند مخصوصاً وقتی چند بچه را یکجا اعزام میکنند. پرس و جو کنند، با چه کسی میخواهند بروند، کجا میخواهند بروند. چه نهادی هست.
شریعتی: یک خسته نباشید و خدا قوت به همه کسانی بگوییم که کارشان مسافرت هست. چه با اتوبوس و چه با کشتی و هواپیما، انشاءالله خدا خیرشان بدهد که باعث و بانی این مسافرتها میشوند و سفر را به کام مسافرینشان شیرین میکنند.