اینکه فرمودند: از محسنین هستی، با همه این شرایطی که از یوسف دیده بودند، مرحوم علامه طباطبایی بحثی دارند که به درد امروز ما می‌خورد. می‌فرمایند: مردم فطرتاً به سوی کسی که آدم صالحی باشد، آدمی باشد که اهل صدق است، اهل خدمت به دیگران هست. نمی‌خواهد خودش را مطرح کند، میل و علاقه دارند. علاقه فطری است. حتی در زندان مجرم هم اگر هستند، این فطرت نمرده است. لذا اگر می‌بیند یک کسی صالح است، می‌بیند از درون دوست دارد. این یک روشی است که انبیاء ما همه اینطور بودند. یعنی در زندگی‌شان وقتی پیغمبر اکرم را می‌بینیم، قبل از اینکه به نبوت مبعوث شود، همه مردم او را دوست داشتند به عنوان یک امین و دلسوز مردم، درست است بعد از اینکه به بعثت مبعوث شد، چون تعارض پیدا شد بین منافع عده‌ای با قبول نبوت او و دشمنی کردند با او، اما همین‌ها هم قبل از اینکه ادعای نبوت کند، دوستش داشتند. چون زندگی او یک زندگی محسن بود. این دوست داشتن محسنین فطری است. نتیجه‌ این است آنچه در زندگی مردم و تغییر زندگی مردم مؤثر است، در ارتباط با مردم باید رعایت شود اثرگذار است، رفتار ما با مردم است، به خصوص سردمداران و علما و کسانی که یک ارتباط هدایتی و تأثیر گذار می‌خواهند با مردم داشته باشند. مردم فطرتاً به آنها متمایل می‌شوند. اگر می‌بینیم مردم گاهی دور می‌شوند، نگاهشان نگاه سابق نیست، یا مانع در وجود مردم ایجاد شده به واسطه موانع و فشارها و سختی‌ها، یا شایعه پراکنی‌هایی که ایجاد شده یا آن شخص از حالت صلاح خارج شده است که مردم به او علاقه مند نیستند. با این نگاه وقتی یوسف(ع) وارد زندان شد، عمل صالح خودش فی نفسه، خدمت به دیگران، باعث شد همه مردم و زندانی‌ها به او علاقه‌مند شوند.