این ارتباطی که این دو نفر با یوسف پیدا کردند، با اینکه اینجا به هم گره خورد، اما باعث می‌شود یکی از اینها بعداً از زندان خارج می‌شود، قرآن ارتباط را بیان می‌کند، این مربوط به همه زندگی ماست. بعد می‌بینید سالیان بعد خوابی می‌بیند و بعد یادش می‌افتد که تعبیر خوابی که یوسف می‌کرد چقدر صادق بود، وقتی همه از تعبیر خواب عاجز می‌شوند، آن موقع این رجوع می‌کند و به زندان می‌آید و این خواب را می‌پرسد و تمام این وقایع در ارتباطی که اینجا ایجاد شده بود، تمام وقایعی که یوسف می‌آید خزانه‌دار ملک می‌شود و قحطی مصر و مردم را نجات می‌دهد از اینجا بوده است. لذا خواب دیدن‌ها و نقش‌های فرعی را در زندگی دست کم نگیریم. گاهی خدا یک نقش فرعی را خدا اجابت دعایی از من قرار داده که چهل سال بعد می‌خواهد مستجاب شود. چون چشم ما نمی‌تواند یک خرده دوردست را ببیند، انکار می‌کنیم. خدای سبحان به یوسف علم تعبیر خواب و تأویل احادیث را داد اما چهل سال بعد نتیجه‌اش آشکار شد که چه نقشی در زندگی یوسف و نجات او دارد. اگر زودتر این به نتیجه می‌خواست برسد، ممکن بود یوسف زودتر از زندان نجات پیدا کند اما این یوسف نقشش آن نمی‌شد که در آن دوره با آن خواب حاکم، در آن صبری که ایجاد شده، این همه مردم را از قحطی نجات بدهد. اگر زودتر بیرون می‌آمد و به کنعان برمی‌گشت، این نقش در زندگی یوسف ایجاد نمی‌شد. گاهی خدای سبحان اجابت را تأخیر می‌اندازد تا این تأخیر نقش را عظیم کند. لذا ما عجول هستیم. گاهی ناسپاسی می‌کنیم. همه نقش‌های فرعی همینطور است. چون این نگاه را تفصیلاً نداریم عجول هستیم، اما اجمالاً هم اگر نگاه کنیم که این هست، با اینکه نفهمیدیم، انسان به همین مقدار صبورتر می‌شود. یعنی همین مقدار که باور کنیم عالم اینطور است. نمی‌خواهیم مردم را گول بزنیم که تحملشان را بخواهند وهمی بالا ببرند، عالم حقیقت و صدق است. این بینش و یک واقعیت است. داریم یک وقایعی را که قرآن بیان می‌کند، حقایقی که اینطور کشیده شده و بینش‌زا است و اگر این بینش ایجاد شود انسان‌ها چقدر تحملشان بالا می‌رود. چقدر نگاهشان عمیق می‌شود، چقدر نگاهشان همه جانبه می‌شود. افق دید متفاوت می‌شود. هر نقشی به دنبال این است که نتیجه‌اش به کجا می‌انجامد. آنجایی که انسان اختیاراً ارتباطی را برقرار می‌کند، می‌داند همین ارتباط در سرنوشت این مؤثر است.