در حالات وحید بهبهانی، مجدد المذهب، علامه ثانی، علامه ثالث، مرد بسیار عجیبی هست. تحولی در فقه و اصول شیعه ایجاد کرد. یک وقتی خانه آمد، عروس ایشان لباس پر زرق و برقی پوشیده بود. به آقازاده‌شان گفت: این لباس چیست:؟ گفت: پدرجان، شما دیگر چرا؟ سوره اعراف آیه 32 را خواند «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِه» چه کسی حرام کرده است؟ بلافاصله فرمود: این آیه که خواندی را من هم بلد هستم. ولی باید یک کاری کنیم فقرا فقرشان را به ما تسلی بدهد. ایشان مسئولیت اجرایی نداشت ولی یک مرجع عام بود. کسی که امام جمعه و عالم یک شهر است، فرمود: مردم باید فقرشان را به ما تسلی بدهند. خطبه 160 نهج‌البلاغه خطبه مفصلی است و خیلی زیباست. حضرت زندگی زاهدانه‌ی پیامبر خدا، خودشان، حضرت عیسی و حضرت داود را مفصل بیان کرده است. فرمود: «واللّه لقد رَقَّعتُ مدرعتى هذه حتى استَحيَيتُ من راقعها» به خدا قسم این لباسم را آنقدر وصله زدم، خجالت می‌کشم بروم بگویم باز هم وصله کن! امام (ره) وقتی در نجف بودند، چه منزل ساده‌ای داشتند با اینکه قطعاً می‌توانست بهترین خانه را تهیه کند. به امام می‌گویند: اجازه بدهید محلی که مردم جمع می‌شوند، گلیمش کامل نیست. اگر اجازه بدهید چند گلیم دیگر بیاوریم فرش را کامل کنیم. امام(ره) فرمودند: شما دست به دست هم دادید مرا جهنمی کنید. مگر اینجا خانه صدر اعظم است؟ نصفش فرش نباشد، چه می‌شود! حاج احمد آقا می‌گوید: صدر اعظم چیست؟ از صدر اعظم بالاتر، اینجا خانه امام زمان است. شما نایب امام زمان هستید. امام می‌فرماید: معلوم نیست خانه امام زمان هم فرشش کامل باشد! یعنی امام برای خانه‌ای که محل رفت و آمد مردم است، می‌گوید: نیاز نیست کامل فرش باشد. امام فرمود: احمد! طاغوت یک شبه طاغوت نمی‌شود، کم کم طاغوت می‌شود. برای سفید کاری حسینیه، امام فرمود: تا من زنده هستم دست به حسینیه نزنید. اگر زندگی شهید رجایی(ره) را نگاه کنیم، معلوم می‌شود زندگی امروز ما کم کم طاغوت شده یا نه.