حاج آقای سعیدی: در تمام مشکلی که هست، مقام رضا و پسندیدن، کسی که راضی هست به رضای خدا، «الهی رضاً برضاک» کلامات آخر امام حسین(ع) است. امام حسن(ع) در اوج شدت و سختی می‌گوید: خدایا راضی هستم به قضای تو، امام حسینی که وضعیت جنگی می‌چیند، سربازها را اینطور می‌چیند، پشت خیمه‌ها را، تمام کارها را انجام می‌دهد، خدایا راضی هستم به رضای تو. توکل یعنی انجام دادن کار و سپردن نتیجه کار به خداست. انجام دادن کار طبق رضای خدا و سپردن نتیجه کار به خدای متعال است. ذکر به عنوان یاد و لذت محبین هم گفته شده است. پیغمبر به مردم اینطور بگو: اگر خدا را دوست دارید، «فَاتَّبِعُونِي» (آل‌عمران/31) از من پیغمبر تبعیت کن. هر محبتی یک تبعاتی دارد و تبعیت از خداوند، اگر خدا را دوست داری پس تبعیت کن. «يُحْبِبْكُمُ اللَّه» یکی از اثراتی که آدم می‌بیند دلش آرام است، این است که محبوب خدا واقع می‌شود. خدا بنده‌ای را که دوست داشته باشد دلش را آرام می‌کند. محبت دنیا را از دلش می‌برد. زرق و برق دنیا را از دلش بیرون می‌کشد. چشم او دنیا بین نمی‌شود. خسارت دنیایی برای دلش حزن نمی‌آورد. «فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون» (بقره/38) این کاری است که خدا با او می‌کند. اگر محبت خدا را داشتیم، اطاعت خدا شد باید منتظر باشیم دلمان شاد شود. اگر تا حالا نداشتیم، گفتند: یک نسخه بده برای کسانی که مریض هستند، یک نسخه هم برای پیشگیری‌اش بده، اگر نبود «لو علم المدبرون کیف اشتیاقی بهم لماتوا شوقاً» حدیث قدسی است. »لو علم» اگر مدبرون، آنهایی که به خدا پشت کردند، نماز و روزه را رها کن، همه چیز را خطا انجام می‌دهد. «کیف اشتیاقی بهم» من خدا چقدر دوست دارم اینها برگردند. «لماتوا شوقا» از این شوق می‌میرند. فقط گیر سر قسمت اول است که اگر بدانند، که نمی‌دانند. این غفلت است. اگر بدانند خدا چقدر دوستشان دارد، اگر بدانند که خدا به این بنده‌ها می‌گوید: بنده فراری! برگرد. صد بار اگر توبه شکتی باز آ! آنهایی که برگشتند و رو به سوی خدا برگشتند، می‌فهمند خدا می‌تواند به آنها آرامش بدهد. خدا قادر مطلق است. قلب‌های ما محل خداست. «القلب حرم الله» حرم خداست. خدا حرم خودش را با زلزله به هم نمی‌ریزد. در حرم خدا غیر خدا را جا نده. غیر خدا را جا دادی منتظر تزلزل باش. چون همه چیزهای غیر خدا دروغ هستند «لا مؤثر فی الوجود الا الله» غیر از خدا هیچ تأثیری در وجود ندارد. اگر مؤثرهای دیگر را دیدم مثل موقعی می‌شود که طرف سراب را نگاه می‌کند، وقتی می‌بیند سراب نیست چه افسردگی دست می‌دهد. آب نبود، غلط و دروغ بود. سراب بعدی را می‌بیند. حرکت می‌کند، فکر کنید کسی سالها در عمرش همینطور بگوید امروز به این دل خوش کند، فردا به او دل خوش می‌کند، غیر خدا این سراب است. هی می‌رسد به اینها می‌بیند این نبود، خوشی دنیا نبود، در این عالم چیزی به نام خوشی به معنی رقابت با خدا نبود. اما اگر از خدا دید حالا یک ظرف آب هم برایش شیرین می‌شود. «يَا مَنِ اسْمُهُ دَوَاءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفَاءٌ» (مصباحالمتهجد، ص 360) ذکر خدا شفاست. یاد خدا شفاست. شفا برای بیماری، من که تنم سالم است، مگر همه بیماری‌ها برای تن است؟ خیلی از ما ممکن است آزمایش خوب بدهیم همه چیز سالم باشد اما بگوییم: یک لحظه آرامش ندارم. آرام و قرار ندارم. ذکر خدا شفاست. منتظر باش قلب بیمار تو را خدا شفا بدهد. ذکر یک صفت دارد، دوام در ذکر، همیشگی بودن، خوش به حال آنهایی که دوام در ذکر دارند.