دومین عامل خودباوری است. باور کنیم من کسی هستم که سرمایه دارم، توانایی دارم، موضوع بسیار مهمی است. پیامبرانی داریم که به آنها اولوالعزم میگویند. یعنی صاحب ارادههای بزرگ که جهان مخاطب آنها بوده است. خداوند به پیامبر اسلام فرمان میدهد «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُل» (احقاف/35) همانگونه که پیامبران بزرگ کارهای بزرگ انجام دادند، تو هم مقاومت کن. به نتیجه میرسی. امیرالمؤمنین فرمود: «ضادوا التوانی بالعزم» با تصمیمهای راسخ با سستی نبرد کنید. ایستادگی کنید، خودتان را باور کنید. توفیق داشتم گاهی به مراکز هستهای دعوت شدم یا مراکز موشکی و مراکزی که تولید پهباد میکنند. خیلی کم فرد سی ساله و بالاتر دیدم. جوانهای زیر سی سال بودند. یعنی صنعت موشکی ما، هستهای ما، نطنز سفر کردم مرکزی در نطنز هست. نگاه میکنی شاید چند نفر موی سفید داشته باشند. این مایه افتخار است. حضرت امام و رهبر انقلاب روی خود محوری خیلی تأکید داشتند. ما میتوانیم! حضرت امام فرمودند: در سابق انگلستان و بعد از آن آمریکا و سایر کشورهای قدرتمند دنبال این بودند با تبلیغا ت دامنه دار به کشورهای ضعیف بباورانند که ناتوان هستند. بباورانند که اینها نمیتوانند هیچ کاری انجام دهند. اینها باید در صنعت و اداره کشور دستشان به طرف قدرتهای بزرگ از مشرق و مغرب دراز باشد. آنها میخواستند با این کارشان مخازن کشورهای ضعیف را غارت کنند. این ملاقات ملاقاتی بود با صنعتگران ارتش، شما چنانچه باورتان آمده باشد که نمیتوانید صنعت درست کنید، نخواهید توانست. اساس همه شکستها و پیروزیها از خود آدم شروع میشود.. باور انسان اساس تمام پیشرفتها هست. اگر جوان ما باور کند صنعت موشکی را راه اندازی میکند. بخشی از صنعت هستهای ما در اراک هست. بعضی از دوستان ما میفرمودند: ما در تحریم بودیم و جمع شدیم و گفتیم: عزممان را جزم کنیم و به هر قیمتی شده خودمان تولید کنیم و توانستند. الآن در تلویزیون برنامههای کارآفرینان را نشان میدهد. کسانی با کمترین تجهیزات، کمترین امکانات و بودجه و توجه دولت توانستند کارستان بکنند. خودباوری مسأله مهمی است. باور کنیم استعداد داریم و کسی هستیم در دنیا و میتوانیم خودمان را اداره کنیم. این چیزی است که قدرتهای بزرگ نمیخواهند. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: اگر کسی مستمراً دری را بزند و اصرار کند در باز میشود. یکی پیوسته این کار را بکند و پافشاری کند. وگرنه ما بخوابیم و تخمه بشکنیم و صنایع پیشرفت کند، نمیشود. ما باید خودباوری داشته باشیم، اگر چنین باشد نسلهای بعد ثمرهاش را خواهند دید. امیرالمؤمنین(ع) یک حکمت طولانی دارد شاید یک صفحه باشد، برادری را توضیح میدهند که من برادری داشتم مکتبی «كَانَ لِي فِيمَا مَضَي أَخٌ فِي اللَّهِ» (نهجالبلاغه، حكمت 289) اسم آن برادر را نیاورده است. مفسران گفتند شاید ابوذر غفاری یا عثمان بن مضعون باشد. عثمان بن مضعون را امیرالمؤمنین خیلی دوست داشت. به همین دلیل هم یکی از پسران خودش را به نام عثمان نامید. الآن زائران مدینه وقتی وارد قرستان بقیع میشوند، بعد از قبر ائمه، اولین قبرها یکی قبر عثمان بن مضعون است. دوازده صفت از این برادر را ذکر میکند. یکی این است «وَ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفا» این آدم خیلی گمنامی بود. کسی فکر نمیکرد او رئیس یک کارخانه و پروژه بزرگ باشد. «فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَاد» وقتی میدان کار میرسید، شیر بیشه بود و مار گزنده. موقع عمل صاحب اراده بزرگ بود.