شیطان نزد حضرت ابراهیم آمد و گفت: بگو بسم الله الرحمن الرحیم، گفت: نمی‌گویم. گفت: از بسم الله بهتر نداریم. بگو: بسم الله الرحمن الرحیم. گفت: نه! بسم الله خوب است اما چون تو می‌گویی، نمی‌گویم. به اندازه یک بسم الله هم از تو اطاعت نمی‌کنم! این برای حضرت ابراهیم استواری می‌آورد. فرزندش را خدا می‌گوید: ذبح کن. الآن یک چنین دستوری از خدا بیاید ما چه کار می‌کنیم؟ خدایا به تو پناه می‌بریم از این امتحان‌ها از ما نگیر! در امتحان‌ها ما را پیروز کن. در امتحان‌های ما می‌خواهد تشویش ایجاد کند. فرزندت است و بعد از سالها خدا این را به تو داده است. مثل کوه ایستاده است. جوابش چیست؟ با شیطان مذاکره نمی‌کند. روش حضرت ابراهیم این است که با سنگ می‌زند. رمی جمرات که در بحث حج داریم یک واجبی است که باید با سنگ سمبل شیطان را بزنند. وقتی حرف زد حضرت جواب نداد و به او سنگ زد. سراغ حضرت اسماعیل هم رفت و گفت: می‌دانی پدرت می‌خواهد تو را کجا ببرد؟ در حضرت اسماعیل هیچ خللی ایجاد نشد. استحکام بود، ایمان و توکل به خدا بود. می‌خواهیم بگوییم: ما بشرهایی مثل شما هستیم. حجت برای شما هستیم. خدا برای ما اهل‌بیت و پیامبران الهی را حجت قرار داده است. در امتحان‌هایتان اینطور باشید و تعامل شما با شیطان چنین باشد، بعد خدا برای شما راه نجات می‌فرستد. بعد آرامش می‌گیرید و بعد حضرت ابراهیم(ع) را در منجنیق می‌گذارند و در آتش پرتاب می‌کنند. اینقدر لهیب آتش زیاد است نمی‌توانستند نزدیک شوند. وقتی می‌خواستند پرتاب کنند حضرت را در آسمان انداختند، جبرئیل آمد گفت: خواسته‌ای داری؟ گفت: از تو نه! آنجا هم خدا. بحث توکل، اینکه خدا را در زندگی جدی بگیرم. محاسباتی که می‌کنم همیشه درست است؟ محاسباتی که حضرت ابراهیم، همه مردمی که حضرت ابراهیم را می‌دیدند، این است که دقیقه‌ی بعد در آتش است. عقلمان را ببینیم و خیلی راحت محاسبه کنیم. او را در آتش انداختند و می‌سوزد. آتش گلستان می‌شود. خدا که می‌خواهد «من حیثُ لا یحتسب» محاسبه‌ی هیچ فردی اینطور نیست که این آتش می‌سوزاند اما وقتی محاسبه، محاسبه‌ی خدایی شد، محاسبه تو غلط می‌شود. قرار بر این هست که وقتی حضرت أبا عبدالله را به شهادت می‌رسانند، آن ملعون شعر معروف را خواند «لعبت هاشم بالملک فلا خبرٌ جاء و لا وحیٌ نزل» اصلاً دین و مذهبی نبوده، با حکومت بازی کردند. چه کسی ماند و چه کسی ملعون شد؟ چه کسی ماند و با نامش امتی هدایت می‌شوند، آن کسی که شما می‌خواستی دفن شود و از بین برود، در تاریخ دارد چندین بار شخم زدند کربلا را و خواستند از بین برود. الآن چه کسی برای یزید فاتحه می‌فرستد؟ الآن چه کسی به یادش است؟ مردی و در تاریخ مورد لعن قرار گرفتی. اگر خدا گفت: گر نگهدار من آن است که من می‌دانم *** شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد