یکوقت کسی که فردا چک دارد، امروز نگاه میکنی حالش بد است، پول ندارد، چک برگشت میخورد، دو راه دارد، یکی اینکه دنبال پول برود و قرض کند یا اینکه بگوید: مواد مخدر مصرف میکنم و به این موضوع فکر نمیکنم. راحت میشود ولی چک پاس نمیشود. حسابت پر نشد! مشکلت حل نشد، آرامشی که محاسبه خدایی میآورد با آرامش دنیا جنسش فرق میکند. تو را به آرامش واقعی میرساند نه آرامش سراب. وقتی سراغ قرآن میرویم میگوید: به عاقبت اینها نگاه کنید. عاقبت متقین را هم میگوید نگاه کنید. «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَر» (ضحی/9) خود پیغمبر هم یتیم بود. پدرشان حضرت عبدالله قبل از اینکه پیامبر را ببینند از دنیا رفتند. پیغمبر در جایی که بزرگی یک قوم مخصوص افراد خاصی بود، چنان استیلاء پیدا کند که همه بزرگها جلویش زانو بزنند. چه کسی فکرش را میکرد پیغمبر اینگونه به این رتبه برسد برای اینکه مبنای فکر ما خدایی نیست. لذا در محاسبهاش غلط ایجاد میشود. هیچگاه در زندگی پیامبر تشویش راه پیدا نکرد. تنها نگرانیهای پیامبر نگرانی بندگی خدا بود. دل آدم خوف دارد، اقتضای طبیعت انسان است که دلش خوف داشته باشد. دلش یاد داشته باشد، اما یا یاد خدا یا یاد دنیا، یا این حرم جای خداست یا جای غیر خداست. این نگرانی یا از خوف و حزن خداست که شیرین است یا از خوف دنیاست که واقعی و تلخ است و اگر اتفاق بیافتد خیلی پیر کننده و اذیت کننده است. نمیشود هردو با هم باشد. کسی نمیتواند بگوید: من دلم به یاد خدا آرام گرفته اما نسبت به دنیا هم نگران هستم. اینها با هم جمع نمیشود. یک نگرانیهایی تکلیف ماست. حضرت آقا هم فرمودند: نسبت به مسائل فرهنگی نگران هستم. در قرآن داریم حضرت موسی(ع) میگوید: من میترسم، از مار و اژدهای فرعون میترسد. از اینکه فرعون او را بکشد میترسد. اینها همه شهید در راه خدا بودند. از تکلیفی که به گردنش هست میترسد. خدایا این تکلیف را خوب ادا کنم. جنس این دغدغه با دغدغهی پست دنیایی فرق میکند. اینکه یک مادری میگوید: من نگران هستم بچهام مریض شود. این نگرانی تبعاتی دارد. یعنی بهداشت را رعایت میکند. برای بچههایش غذای بهتری میپزد. آن چیزهایی که نباید بچههایش استفاده کنند دور میکند، تبعات خوبی دارد.