«وَ أَنِلْنِي حُسْنَ النَّظَرِ فِيمَا شَكَوْتُ» ما دو شکایت داریم. شکایت از خدا، شکایت به خدا، شکایت از خدا خیلی بد است و بی‌جا است. خدایا چرا چنین کردی، چرا چنان کردی؟ نسبت ناروا و سوء ظن به خدا که خدا مرا چنین کرده، چنان کرده، شکایت از خدا، یا نزد خلق از خدا شکایت کنیم یا به خدا از خدا شکایت کردن خوب نیست. ولی شکایت از خودمان و افراد، شکایت از نفس اماره، اوضاع و احوال ما به هم ریخته، ناتوان و ضعیف هستیم، فقیر و درمانده هستیم، به خدا شکایت کنیم و پناه ببریم. مثل فراز پایانی دعای افتتاح که می‌گوییم: «اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا غیبة ولینا» خدایا فتنه‌ها زیاده شده، دشمن به ما حمله می‌کند. شکایت از اوضاع و احوال به خدا که گره گشاست، این خوب و قشنگ است. در اینجا می‌فرماید: خدایا، به من حسن نظری بده که شکایت‌هایی که به تو می‌کنم، بفهمی که گلایه‌ها بی‌جا نیست و نظر تو به من مساعد است. یعنی در این گرفتاری‌ها می‌خواهی مرا رشد بدهی. «وَ أَذِقْنِي حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِيمَا سَأَلْتُ» خدایا شیرینی کاری که با من می‌کنی، گاهی کار آدم پیچ و گره می‌خورد. گاهی به مو می‌رسد و پاره نمی‌شود. بعد می‌بینی یک گشایشی می‌شود و می‌گوید: چقدر خوب شد این کار نشد. این شیرینی کار قشنگی که برای من اجام دادی، شیرینی‌اش را به من بچشان. «وَ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِيئاً» خدایا از طرف خودت به من رحمتی ببخشا و گشایش و فرجی که گوارای وجود من باشد. «وَ اجْعَلْ لِي مِنْ عِنْدِكَ مَخْرَجاً وَحِيّاً» خدایا از طرف خودت راه خروج از این بن بست برای من هموار کن و قرار بده. انشاءالله این دعا را حفظ کنند و بخوانند و در معانی آن تأمل کنند. چیزی که موقع مردن به آن می‌رسیم. موقع مردن همه حضرت علی را می‌بینند. منافق، کافر، ملحد و بت پرست، بعد هم خدا را می‌بینند. چون حضرت علی واسطه خداست. چون موقع مردن تمام اسباب و وسایل منقطع می‌شود. تمام پرده‌ها کنار می‌رود. دعای خیلی زیبایی است برای مناجات ماه شعبان که حضرت امام این جمله را زیاد می‌فرمودند: «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک» خدایا به ما ببخش کمال منقطع و بریده شدن به سوی خودت. یک زمان این جمله را یکی از دوستان ما برای آیت الله بهاءالدینی خواندند. ایشان فرمودند: شاید من دو هفته در این جمله دعا غرق شدم. موقع مردن کمال انقطاع حاصل می‌شود و آدم خدا و پیغمبر و امام را می‌بیند، حجاب کنار می‌رود. ولی این هنر نیست، آنجا دیگر اضطراری همه می‌بینند. هنر این است که الآن ببینیم. «وَ لَا تَشْغَلْنِي بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِكَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِكَ» خدایا مرا کمک کن این گره‌هایی که به کار من انداختی باعث نشود واجبات را انجام ندهم. دچار غفلت نشوم. خدای مرا مشغول نکن از این گرفتاری که پیش آمده، از اینکه معاهده واجبات را کم بگذارم یا مستحبات را کنار بگذارم. «فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِي يَا رَبِّ ذَرْعاً» خدایا من در تنگنا قرار گرفتم «وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَيَّ هَمّاً» یعنی وجود من از غم و غصه پر شده است. خدایا در این درماندگی مرا نجات بده. «وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى كَشْفِ مَا مُنِيتُ بِهِ» تو قدت داری بر آنچه مبتلا شدم را دفع کنی. «وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِيهِ» و آنچه در او واقع شدم تو می‌توانی دفع کنی. «فَافْعَلْ بِي ذَلِكَ» خدایا این کار را انجام بده. «وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْكَ» ولو اینکه من مستحق نیستم. «يَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِيمِ» ای خدایی که صاحب عرش بزرگ هستی گره از کار ما باز کن.