2 ✅ 🔰بسیاری از خانواده‌های مذهبی، گله‌مندند از اینکه بچه‌ی ما تا 14 سالگی حدوداً، کم و زیاد، بچه‌ی خوبی بود. میومد حتی نماز می‌خوند، خیلی از رفتارهای ناخوب رو که نداشت هیچی، رفتارهای خوب هم داشت.😌😌 اما کم‌کم سر و گوشش داره می‌جنبه... کم‌کم دنبال رفقای نابابه... از لذت حرام چشم نمی‌پوشه..😒. و داره بداخلاقی می‌کنه.😯 🚯بررسی که می‌کنی می‌بینی توی این خانواده از 7 تا 14 سال، پدر و مادر فرصت داشتن این بچه رو از راحت‌طلبی جدا کنن،🔜 اما بچه‌ش رو دوست داره میگه بذار بچه‌م راحت باشه.😌 از مدرسه آمده میگه بذار جورابش رو در بیارم... بذار غذاش رو براش آماده کنم...😚 راحت‌طلبی بچه رو باهاش مخالفت نکرده،😑 14 سالشه، با شهوات دیگه بچه آشنا شده،♨️❗️ بچه‌ای که ادب نشده در دوران ادب بین 7 تا 14 سال،‼️ راحت‌طلبی بیشتر براش جا افتاده، الآن یدفعه‌‌ای می‌خوای بهش بگی با شهواتت مخالفت کن،🔞 قبول نمی‌کنه... 💟 بهش میگی بیا نماز بخون، قبول نمی‌کنه... چرا؟ چون ایمان نداره؟ نه، به خدا ایمان داره.🔆 محبت به اهل بیت و اولیای خدا نداره؟ چرا داره، محرم‌ها می‌بینی کم نمی‌ذاره برای امام حسین،⚜ اما کاهل‌نمازی می‌کنه، اما دست‌درازی می‌کنه به سوی گناه.❎ ⚠️چجوری باید این رو کنترلش کرد؟ می‌بینی برای خود جوون هم سخته، مبارزه کنه با گناه، مبارزه کنه با شهوات...♦️ یکی از دلایل اساسیش اینه که از 7 تا 14 سال کسی او رو ادب نکرده... گفتن حالا بچه خوبیه، بذار طبق میل خودش رفتار کنه، حالا کار خاصی که انجام نمیده که، جنایت خاصی که انجام نمیده.🚻 🚨لذا قبل از اینکه در 14 سالگی برای بچه‌ها جشن تکلیف گرفته بشه که سنت خوبیه، باید در 7 سالگی جشن ادب گرفته بشه برای بچه‌ها.💖 پدر و مادر مسئولیت‌هایی رو به بچه بدن، از اون راحتی‌های قبل از 7 سالگی، بچه رو با منطق و محبت خارج کنن، دیگه زندگی به این راحتی نیست.♂ او باید اهل مبارزه با راحتی بشه، بدون تعارف، و الا بچه‌ی خوب، با علایق خوب، با ایمان نسبتاً خوب معمولی (همین مقداری که هست)، توی خانواده خوب، بعد از 14 سالگی جلوی شهوات خودش رو نمی‌تونه بگیره.✋ راحت‌طلبی رو باید باهاش مقابله کرد.🔚 ☺️☺️یکی از صحنه‌هایی که ما توی جبهه‌ها می‌دیدم، در فرآیند رشد این جوون‌ها که یک شبه راه صد ساله رو طی می‌کردن، اتفاق می‌افتاد، همین جدا شدن از راحت‌طلبی بود.✅ من یادمه قبل از عملیات والفجر 1، بچه‌ها توی اون چادری که بودن در منطقه‌ی پشت عملیات، یه شب به همدیگه گفتن: 😌بچه‌ها بد نیست ما هرچی می‌خوایم به همدیگه دستور می‌دیم؟ اون پارچ رو به من بده، او بشقاب رو به من بده، همه‌مون تنبل‌بازی درآوردیم، بیایید مردانه عمل کنیم. 👌👌💖 یادم هست اون چادری که ما بودیم، یکمی زیرش ناصاف بود، نامساوی بود، بچه‌ها بلند شدن شروع کردن کندن،😍 اونقدر کندن اون زمین دشوار بود که بعضی‌ها دچار ناراحتی‌هایی هم شدن، ولی تصمیم گرفتن و نور این سخت‌کوشی رو حس می‌کردن.💯 یه روز کمتر می‌دویدن در صبح‌گاه می‌گفتن دلم مکدر شده، سیاه شده. 🔰 من می‌دیدم شهدایی رو که به مقام عالی شهادت رسیدن، خب بله ما الآن می‌گیم عاشق خدا بودن... چقدر مؤمن به قیامت بودن... این فرآیندی که طی شد این به اینجا رسید چی بود؟ یکی از مراحل بسیار زیباش، جدا شدن از تنبلی بود...💯✅✅ https://eitaa.com/samtekhodababaali