🖌
#یادداشت_اختصاصی#سنگر_اندیشه
🔴نگاه جوجهای و غفلت از ظرفیتهای بر زمین مانده
حیاط وسیع و سرسبز خانهی پدری در شمال، پر از انواع مرغان خانگی است که گاهی به تماشایشان مینشینم و از حال و هوای آنها غرق در افکار آفاقی میشوم.
روزی مغز خوش رنگ یک دانه باقالای مازندرانی را که در صنعت شیرین سوهانپزی، قابلیت استفاده جای پسته! دارد، از پوست نرم و لطیفش درآوردم، دو تکّه کردم و سمت حیاط انداختم.
تکههای باقالا با فاصلهای حدود یک متر از یکدیگر، روی زمین افتادند.
مشتری این دو تکّه باقالا، دو جوجه مرغ پاپری سه ماهه شدند که اخیراً به جمع مرغان حیاط پیوستهاند و هنوز با بقیه احساس غریبی میکنند. به همین دلیل همیشه دور از بقیه، با الفت خاصی که نسبت بههم دارند، میچرخند و از یکدیگر جدا نمیشوند.
یکی از جوجهها، تکّهای از باقالا را به نوک گرفت و طبق غریزهی غالبیای که مرغها در این مواقع دارند، به سمت خلوتی دوید. امّا؛ جوجهی دوم بدون اینکه به تکهی دوم باقالا که در کنارش روی زمین افتاده بود، توجهی کند، به دنبال اولی روانه شد و تلاش میکرد طعمهی او را از نوکش درآورد.
نمیدانم این حرکت در دنیای مرغی، عنوان کدام خصلت انسانها را میگیرد؛ طمع که قربانگاه عقل است، حرص که زندان بیقراری است، حسد که خورهی خوبیها است یا خساست که تناول رنج است؟
امّا؛ میدانم این رفتار آنها با حالت بسیاری از انسانها تطبیق میکند. افرادی که نگاهشان حریص داشتههای دیگران است و نسبت به دستآورد دیگری، طمع میکنند یا بر موفقیت دوستی، حسد میورزند و یا نسبت به بخشیدن چیزی به کسی خساست بهخرج میدهند.
غافل از اینکه؛ زمین خدا گستردهتر از نگاه جوجهای این افراد است و اگر از بند طمع و حرص و حسادت و خساست آزاد شوند، خواهند دید که ظرفیتهای بر زمین ماندهی زیادی برای آنها نیز وجود دارد. درست مثل تکّهی دیگر باقالا که روی زمین مانده بود.
✍
#سنگر_اندیشه
http://eitaa.com/joinchat/1664679936C1666571b75