💌 حــــکایـــت غریـــب مدیـــــنہ ┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─═◈ در زمان امام حسن مجتبی(ع) پیرمردی از سرزمین شام آمده بود و همچون افراد نابینا، عصایی در دست داشت و عصا زنان، خود را هر وعده به نماز و منبر حضرت می‌رساند. در میان اصحاب، اینگونه جا افتاده بود که این پیرمرد نابینا، مُرید امام حسن(ع) است؛ به همین خاطر، او را جلو می‌بردند و در صفوف اول نماز، جای می‌دادند. یک روز، پس از نماز، وقتی امام حسن(ع) از جای خود برخاستند تا به منبر سخنرانی بروند، آن مرد شامی که به حد کافی به حضرت نزدیک بود، به بهانه نابینا بودن، تَه عصای خود را محکم به پشت پای حضرت فرو بُرد! به طوری‌که پس از آن، حضرت مسموم شدند و چندین ماه در بستر بیماری به سر بردند تا اینکه اثر زَهر از بدنشان خارج شد و بهبود یافتند! وقتی پیرمرد شامی را دستگیر کردند، تازه متوجه شدند که او نه تنها نابینا نبوده است، بلکه یکی از ماموران معاویه ملعون بوده است که چندین ماه، خود را به کوری می‌زده و عصایش را زهرآلود می‌کرده است تا در زمان مناسبی، آن را به پای حضرت فرو کند و ایشان را از بین ببرد!! ┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─═◈ 🪴√@sarayehekmaatt