‌ تو این ساعات ، یه پسر بچه ی نونهال ، به اسم عبدالله ابن حسن ، دستش رو از دست عمه رها کرده و به سمت عمو دوان دوان می‌ره ... والله لا افارقُ عَمي ... خدا لعنت کنه اون شخصی که با ضربه شمشیر ، دست عبدالله رو به پوست آویزان کرد ... ‌