کوچولو تر بودم .
۱۵_۱۶ سالم بود که اولین بار رفتم کربلا
پول و پله ی کاروان رفتن نداشتم ، توی
اربعین رفتم .
اتوبوس راهِ چذابه تا نجف، کنار یه مسافر
خونه ایستاد تا صبونه بزنیم 🧀☕️
پیاده شدیم و صبحانه را هم زدیم و منم
رفتم دو سه تا پنیر و مربا گذاشتم تو جیبم
که گشنه شدم بخورم 😶
خدا حفظم کنه ، به جا زیارت ، بیشتر به
فکر شیکم مبارک بودم .
تا یهو یه بنده خدایی که حکم بابامو داشت
و باباییم دستمو تو دستش گذاشته بود که
همراهم باشه، یه چش غره بهم رفت و گف
چی میکنی !!!!؟؟
گفتم خو میترسم گشنم بشه 🙁، چیزی
نگفت و فقط گفت بذارشون سر جاش .
خلاصه ... بعدش فهمیدم پنیر به جای خود
تو مسیر کباب ترکی و ماهی و .. هست 😅