مُدافِـعـــــانِ حَــــ ـــریـــم
همینجوری یهویی👇
خیلی وقت بود که اینجور خیره به یک عکس نشده بودم...نگاه کن چقدرساده به همه پیچیدگی های دنیانگاه میکنند...کمتر عکسی از یک مادر درکنار پسرش پیدا میشود که نه شاد باشد نه غمگین،نه بخنددو نه گریه کند،همینطور محض رضای خدا فقط زل بزند به دوربین...انگار که فرستادن یک پسربچه چهارده ساله به خط مقدم برایش مثل به مدرسه فرستادن های ساعت هفت صبح ما بوده،انگار دارد با خودش میگویدکه لقمه نان و پنیرش را هم درکوله اش گذاشتم،میرود و چند ساعت دیگر می آید،منم تاآن موقع به کارهایم میرسم!...همینقدرهمه چیز برایش ساده است...ساده مثل همین ژستی که یک بچه با لباس نظامی گرفته تا جز آدم بزرگ ها حسابش کنند،به خیال خودش اگربه دوربین نگاه نکند بیشتر جدی اش میگیرند...غافل از این است که او را بابت چهره مادرش جدی گرفته اند،وقتی به مادر نگاه میکنند میگویند حتما همه چیز سرجایش بوده که اینقدر روزمرگی در نگاه بدرقه کننده اش موج میزند...انگار شهیدشدن بخشی از عادات روزمره این مادر و پسر است-انگار که نه-واقعا شهید شدن بخشی از عادات این مادر فرزند است...آنها با همین نگاه ساده شان پیچیده ترین جنگ را ختم کردند... ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim