پیام شهید مصطفی رشید پور به مناسبت روز معلم بپاس بزرگی معلم اخلاق وعرفان وجهاد، آقا موسی اسکندری _شهید کربلای چهار_ ومعلم قرآن، که همه کودکی و نوجوانیم تحت تأثیر ایشان بود ومسیری را وباغ سبزی را به من نشان داد که خود، با شهادت به آن رسید وما مغموم و حیران،  سالهاست که یادش ودرس های زندگی او را مرور می‌کنیم وهنوز به گرد پای شاگردانش نمیرسیم... وقتی در اردوهای مسجد وبسیج، روز را با چند دانه خرما وکمی نان به سر می‌ آوردیم ودر اوج سختیها، قصه شعب ابی طالب را بیان می کرد و من دوازده ساله بودم وتا آن لحظه عملیات بدر، در اوج پاتکهای سنگین عراق، در شرق دجله، که از ایمان واستقامت می گفت، وما نوجوان وجوان بودیم، تا وقتی که در نیمه شبی که با بچه های مسجد به بهشت آباد رفته بودیم، حرفهای قشنگش را از دهانش می قاپیدم و گفت که بعد از شهداء اف بر تو ای دنیا .. و از رفتن گفت، و تا وقتی که با انتخاب شهادت، در جزیره سهیل، به همه حرفهایش جامه عمل پوشاند، وما او را جا گذاشتیم، نه، او ما را جا گذاشت ورفت،  وما مبهوت شدیم از معلمی با این همه  عظمت،از آن وقت تا حالا، کلمه معلم برایم همه چیز شد... قرآن شد، جهاد شد، شهادت شد هنوز هم دوست دارم معلمم باشد و فقط یکبار  « آقا موسی» صدایش کنم.. واز برادری بگوید برای مان،. وقصه میثم تمار را در قالب تئاتر برایمان بسازد. و بگوید که چگونه می توان دنیا و زن و فرزند را رها کرد ودر سهیل جان سپرد، چکونه می‌توان  ماشین سپاه، درب منزلت پارک  باشد و فرزندت را پیاده به دکتر ببری... بگوید چطور می‌شود موسی شد؟! چطور؟🕊🌹🕊