حدود دو سال است که خدا فرزند پسری به من داده است، من و همسرم هر دو سفید پوستیم ولی بچه ی ما سیاه به دنیا آمده است تا اینکه کسی در دلم نگرانی ای ایجاد کرد و گفت: همسرت به تو خیانت کرده است و این پسر، پسر تو نیست چرا که همرنگ تو به دنیا نیامده است، اکنون این فکر تمام وجودم راه فرا گرفته است که نکند همسرم به من خیانت کرده باشد و این پسر، فرزند من نباشد پیامبر فرمودند: به بیرون از مدینه برو جوانی مشغول به کار است و در حال ساختن خانه ای می باشد، او را پیدا کن و فرزندت را کنار او رها کرده و نظاره گر باش اگر فرزندت به نزد او رفت بدان حلال زاده است اما اگر پسرت از آن جوان دوری کرد نطفه اش از تو نیست 🍃مرد چنین کرد بیرون از مدینه رفت و جوان را دید فرزندش را کنار او رها کرد و خود عقب رفت، کودک کمی به مرد که در حال کار کردن بود نگاه کرد، کمی اطراف او راه رفت و اطرافش را نگاه کرد مرد عرب ایستاده بود و از دور تماشا می کرد که کودک چه می کند، در دلش غوغایی بود، دید پسرکش گوشه ی پیراهن جوان را گرفت و تکان داد و دستهایش را باز کرد تا جوان او را بغل کند دید که جوان دست از کار شست و کودک را بغل کرد، از دور لبخند کودک و آن مرد جوان را دید دلش آرام گرفت به نزد جوان آمده و سلام کرد و کودک را خواست که از آغوش جوان بگیرد، کودک خودش را به آغوش مرد جوان چسبانیده بود بالاخره پدر، پسرش را گرفته و از مرد جوان عذر خواست و خداحافظی کرد به مدینه و مسجد پیامبر آمد و ماجرا تعریف کرد رسول گرامی اسلام به او فرمودند: شک نکن که این پسر فرزند توست و ممکن است در اعقاب تو فردی سیاه بوده باشد که این فرزند به او تمایل پیدا کرده و نطفه به شکل او منعقد شده است مرد عرب از رسول گرامی اسلام پرسید : می شود آن جوان را به من معرفی کنید حضرت فرمودند: او برادر و عموزاده ی من علی بن ابیطالب است 🔹سپس رو به عرب فرمودند : . 📗امالی صدوق، ص ۲۰۹ 📗بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۱۴۷