بیایا صاحب الامر و الزمان...
بیاقلب های سیاه شده از تنهایی را دوباره با حضور روشنی بخش خود نورانی کن.
بیاوچشمان جهان را به آبشاران زلال معنویت پیوند بزن.
بیاو فریادهای فرو خفته ستمدیدگان جهان را معنا ببخش.
بیا و گوش جهان را که از فریادهای گوشخراش شیاطین کفر کر شده است، با زمزمه روح بخش محبتت نوازش کن.
بیاکه زمین در زیر پای تو از شادی می شکفد.
بیا که رودهای احساس، از دستان پر مهر نسیم، بر منتظران واقعی ات جاری شوند.
مهدی منتظران...
بیا که بی تو نه سحر را طاقتی است و نه صبح را صداقتی؛ که سحر به شبنم لطف تو بیدار می شود و صبح، به سلام تو از جا بر می خیزد.
بیا که بی تو شاخه هاو برگ های غباردیده، اجابتی جز غروب تلخ خزان ندارد.
رودخانه ها عطش دیدار تو را دارند و در بستر انتظار، به سوی دریای ظهور تو شتابان اند. قامتی به استواری کوه، دلی به بی کرانگی دریا، طراوتی به لطافت سبزینه ها، سینه ای به فراخی آسمان ها و افتابی به گرمی خورشید می خواهد تو را خواند و کاروان دل ها را به منزلگاه امید کشاند.