طناز
#پارت_۳۲۶ _._._._._._._._._._._.🤍✨._._._._._._. با برخورد محکم دستش به دهنم بی اختیار لب هام بهم
_._._._._._._._._._._.🤍✨._._._._._._. به سختی از جام بلند میشم گونه راستم هم بخاطر سیلی های متععد و بی رحمانه مهدیار باد کرده. انگار این گرگ وحشی که به تنم تاخت مهدیار دیروز که قول داده بود تلخی های گذشته رو جبران کنه اون نبود. احمق بودم واقعا ساده بودم که فکر می‌کردم با چهارتا دوستت دارم و محبت می‌شه یک آدم از درون پر از عقده رو درمان کرد. مهدیار من رو دوست داشت، هنوزم داره ولی این آدم پر عقده و حسرته. تو ۶ سالگی بابا محمدش رو از دست می‌ده و می‌افته زیر دست ناپدری. ازش چند بار شنیدم که درباره خشونت پدر خوانده‌ش گفته بود. منصور خان چهار پنج سال بالای سر اون و مهدیس بود و با روش های مختلف این دو تا رو آزار داده. بعدم مرگ مادرش مقابلش چشم هاش، درگیری پدر من فرشته مادرش کشته می‌شه... _._._._._._._._._._._.🤍✨._._._._._._. ‌ ‌برای دریافت وی آی پی رمان ۴۵هزار تومن واریز کرده و فیش واریز رو برای ادمین ارسال کنید.
6219861935945401
به نام خانم صادقی @s_majnoon