یه خاطره بگم؟؟ اینجا اصفهان یه هیئتی بود با یه مداح معروفی جلسه دوساعت مونده به مغرب شروع می‌شد. من شرکت کردم. یه ربع به اذون مغرب مونده بود، دیدم تازه شور گرفتن، گفتم خب حالا حتما کم‌کم تموم می‌کنن، نزدیک اذون شد تازه پا شدن ایستادن که هروله کنن. اذون شد، رفتیم مسجد بغل نماز رو خوندیم و برگشتیم، دیدیم ای بابا، هنوز دارن سینه می‌زنن که حالا اینا هیچی یه نیم ساعت از اذون گذشت و جلسه داشت تموم می‌شد، مداح آخر جلسه توی دعاهاش گفت؛ خدایا توفیق نماز اول وقت به ما بده🤲 همَم گفتن آمین گفتم خب خداروشکر می‌خوان نماز بخونن، تو همین خیالِ خام خودم بودم که دیدم إی بابا، سفره انداختن، خود مداحم نشست پای سفره😅 رفتم بهش گفتم بابا حداقل خودت که میگی خدایا توفیق نماز اول وقت به ما بده، پاشو نمازتو بخون. یه جوابی داد که ترجیح دادم بحث رو ادامه ندم باهاش. ولی بهم زور گفت. فرداشبش پوشیدم و رفتم همون هیئت. تا اذون گفت همون بغل مداح پاشدم وسط سینه زنی نماز خوندم💪 به امید تنبه جمعی‌😁 سال بعد هم جلسات رو بعد از نماز مغرب شروع کردن،‌ گویا افراد بیشتری نقد کرده بودن و موثر واقع شده بود.🤷‍♂ من قبل از اینکه بخوام این حرکت رو بزنم و وسط جلسه پاشم نماز بخونم آماده‌ی هر اتفاقی بودم، که مثلا‌ با دست و پای شکسته بندازنم بیرون😂 وقتیم که شروع کردم بخونم،‌ دست و پام به رعشه افتاده بود😁 ولی‌ خب خداروشکر اتفاقی نیفتاد. و این نماز لذت‌بخش‌ترین نمازی بود که تاحالا خوندم🤷‍♂❤️ 📎 عماد داوری دولت آبادی 🔴«مؤسسه سرواستوار» : 🔸ایتا: http://eitaa.com/sarveostovar 🔹روبیکا: https://rubika.ir/sarveostovar_official 🔸روبینو: https://rubika.ir/sarveostovar_ir