بزرگی را وقتی میتوانی درک کنی که گذرت به روستای قورچای در استات گلستان بیفتد. چند کیلومتر مانده به قورچای، در دو طرف جادهای که انگار در دامن دشتی از گندم دراز کشیده و مست از تماشای ابرهاست، چشمت به دو ردیف درخت در دو طرف جاده میافتد که آقای زیتونلی آنها را کاشته است.
وقتی از این تماشا بیشتر کیف میکنی که آقای زیتونلی برایت توضیح بدهد ماجرای کاشت درختها چیست و خیلی بیشتر کیف میکنی که با چه آدمهای بزرگی هموطنی. ۱۵کیلومتر درختکاری مستلزم زحمت و امکانات فراوان برای آبیاری درختهاست؛ از تراکتور و تانکر گرفته تا موتور برق، لولهگذاری و... و او همه اینها را با هزینه شخصیاش فراهم کرده است. کاشت درخت سخت است، اما نگهداری آنها خیلی سختتر و بخش اصلی ماجرا به ثمر رساندن درختهاست، آن هم در روستا که وجود دام میتواند مهمترین تهدید برای نهالهای کوچک باشد. این کاری است که آقای زیتونلی انجام داده و باید سالها درگیر آن باشد تا به آرزوی زیبایش یعنی افزایش درختها برسد.این سعادت را داشتم که از نزدیک بخشی از کارهای ایشان را ببینم و خوشحالم که آن تماشا را با شما در میان میگذارم.
@sarzaminfarda