🔸نیاز جامعه به عالم ربّانی‼️
🍃 آقای سید صادق حسینی یزدی نقل می کنن:
در مهریز یزد همسر شخصی در حالی که حامله بود، به مرض سختی مبتلا شد، در مهریز و حتی یزد نتوانستند او را معالجه نمایند؛ مجبور شد همسر مریضش را به تهران منتقل کند....
مدتی در آنجا مداوایش کردند و بالاخره دکترها به این نتیجه رسیدند که باید عمل شود. ایشان هم قبول کرد و رضایت به عمل جراحی داد.
🍃به او گفتند: بچهای که در شکم دارد مرده است و باید اجازه بدهید تا او را ساقط کنیم و اگر این کار انجام نگیرد، جان مادر در خطر جدّی است. ایشان اول اجازه داد که بچه را ساقط کنند ولی بعداً پشیمان و نادم شد.
🍃 شخصی متدیّن و با فکر و فهم به او گفت: از مرجع تقلید خود سوال کن تا راه را به تو بگوید.
🍃 ایشان هم چون مقلّد آیت الله العظمی حاج سید احمد خوانساری بود، نزد آقا شرفیاب شد. قضیه رانقل کرد. آقا فوراً جواب دادند: بچه سالم و پسر است و نمیخواهد سقط کنید. ایشان با خوشحالی و شعف زیاد اجازه گرفت و از خدمت آقا مرخص شد و فوری خود را به بیمارستان رساند و به اطباء گفت از اجازۀ خودراجع به سقط بچه پشیمان است و اجازهاش را پس میگیرد.
⚠️ دکترها تعجّب میکنند و میگویند بچه مرده است و جان همسرت در خطر است، چرا پشیمان شدی؟ ... علم پیشرفتۀ بشری این را میگوید و باید بچه سقط شود تا جان خانمت سالم بماند.
ایشان جواب میدهد: فوق علم،این را به من گفته است. به هر روی اطباء عمل جراحی را انجام میدهند و هم بچه و هم مادر سالم از جراحی نجات پیدا میکنند و اکنون چهل و اندی سال است که از آن واقعه میگذرد و آقا و خانمش و فرزندش که یک جوان رشیدی است، مشغول زندگی هستند.