⭕️ حریص نباشیم، هر آنچه روزی مون باشه، حتما بهمون‼️ 📜 و إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقينَ. « هنگامى كه آنها تجارت يا سرگرمى و لهوى را ببينند پراكنده می شوند و به سوى آن مى روند و تو را ايستاده به حال خود رها می كنند؛ بگو: آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است، و خداوند بهترين روزىدهندگان است» (سوره جمعه/آیه 11) ✍🏻خشک سالی و قحطی شهر مدینه را فرا گرفته بود. احتیاجات اولیه ی مردم چنان گران و نایاب شده بود که مردم، روزگار را به سختی می گذراندند. تنها هنگامی که قافله ای تجارتی به مدینه می آمد ، مردم از ته دل خوشحال می شدند. صدای طبل شادی و هلهله ی مردم بر می خاست، مردم سراسیمه به قافله نزدیک می شدند و احتیاجات خود را ارزان تر از همیشه می خریدند . ☀️ظهر جمعه بود. مردم مدینه در مسجد جمع شده بودند و پیامبر مشغول خواندن خطبه های نماز جمعه بود. 📯 در این هنگام، ناگهان صدای هلهله از بیرون برخاست و صدای طبل شادی شنیده شد . 🔸لحظه ای نگذشته بود که خبر به نمازگزاران مسجد رسید که کاروانی بزرگ از شام به مدینه رسیده و با خود مواد غذایی آورده است. 🔹 این خبر، صف های نماز جمعه را به هم ریخت. نمازگزاران مسجد که هفته های سختی را گذرانده بودند، بی اختیار به پا خاستند و به سرعت به سوی قافله حرکت کردند. 😔 پس از مدتی، مسجد از همهمه ای که ایجاد شده بود نجات یافت. سکوت سنگینی بر مسجد نشست. پیامبر به صف های نماز که بسیار خلوت شده بود ، چشم دوخت. 😔فقط 8 یا 12 نفر در مسجد مانده اند، كه از شرمندگی سر به زیر انداخته بودند، از جای خود تکان نخوردند. 🍃پیامبر با آرامشی خاص گفت : 💫 سوگند به خدایی که جانم در دست اوست اگر شما چند نفر هم از مسجد می رفتید و کسی در مسجد نمی ماند، از آسمان بر سر همه سنگ می بارید.⚠️ 📜در اين هنگام آیه ی بالا نازل شد: