چقدر شلوغه قتله گاه؛نمیرسه صدات نمیدونم باید حسین؛چیکار کنم برات لبای تشنه تو شد؛مصیبت فرات عجب قیامتی شده غروب کربلا شبیه مادرم زدن تو رو چه بی هوا؛ به زیر چکمه های شمر زدی تو دست و پا به سمت قتله گاه تو نگاه زینبه؛ دیدم که خنجر رو کشید وازده مرتبه تنی که دیگه بی سره؛به زیر مرکبه برای درهمی حسین یه عده کشتنت دیدن که پاره پاره شد تموم پیرهنت؛ نشد که نیزه ها رو در بیارم از تنت غروب و نعل تازه و صدای ده سوار؛ سرِ تو روی نیزه و میخنده نیزه دار میمونه خیمه سوخته ها؛میگم که الفرار منو به قصد کشت زدنقدم کمونیه، دیدم تو دست ساربان ازت نشونیه ببین که گوشِ دخترت رقیه خونیه؛ نگاهِ به علقمه کجاست برادرم ببینِ دست به دست داره میگرده معجرم؛ با شمر و زجر و هرمله آخه کجا برم دنیای من،آقای من