حضرت مسلم علیه السلام من مسلمم ای کوفه! مسلمان حسینم آئینه‌ی آئین درخشان حسینم . از مشرق عشق آمده‌ام خوب نظر کن چون جلوه‌ای از چهره‌ی تابان حسینم . با عطر علی مسجد تو گشته معطّر مدهوش شمیم شهِ مردان حسینم . باید تو مرا از همه بهتر بشناسی من قنبر عبّاسم و سلمان حسینم . از کثرت دشمن نکنم واهمه، زیرا عمری‌ست که پرورده‌ی دستان حسینم . خون علوی در رگ من جاری و ساری‌ست مدیون عنایات فراوان حسینم . هم سیف بنی هاشمم و شیر شجاعت هم موج خروشنده‌ی طوفان حسینم . حالا که شکستند همه بیعت خود را بگذار بگویم غم پنهان حسینم . هرگز نخورم آب تو را در دم آخر مانند کویر عاشق باران حسینم . پیغمبر اسلام به من گریه نموده‌ست این فخر بزرگی‌ست که قربان حسینم . طفلان غریبم به فدای علی اصغر دلواپس دل‌های غریبان حسینم . می‌گریم و می‌نالم و می‌سوزم از این غم چون باخبر از سینه‌ی سوزان حسینم . بنویس “بشیر”ا غزلی در غم مسلم کن زمزمه که مرغ غزلخوان حسینم . بانیّ غزل مرثیه‌ات هست “خلیلی” گوید که غلامی ز غلامان حسینم سید بشیر حسینی میانجی ✍️کانال ادبی فرهنگی سید بشیر @sbh110