۩ مَکٰاتِبْ ᴍᴀᴋᴀᴛᴇʙ ۩
کوه صبرم من ولی از غصه می دانم شبی بی گمان این غم مرا آخر ز دنیا می برد ꜰᴀɴᴏꜱᴀʜᴠᴀʟ
طَبیبم گفت درمانی ندارد دردِ مهجوری غلط می‌گفت! خود را کُشتم و درمان خود کردم ꜰᴀɴᴏꜱᴀʜᴠᴀʟ