این شعر تقدیم به تمام متولدین دهه های چهل و پنجاه و شصت که اکنون خودساخته ترین پدران و مادران این سرزمین هستند من پُرم از خاطرات و قصه های کودکی این که روباهی چگونه، می فریبد زاغکی قصه ی افتادن دندان شیری از هُما لاک پشت و تکه چوب و فکرهای اُردکی قصه ی گاو حسن، دارا و سارا و امین روز بارانی، کتاب خیس کُبری طِفلکی تیله بازی در حیاط و کوچه و فرشِ اتاق بر سر کبریت و سکه، یا که درب تَشتکی چای والفجر و، سماور نفتی کنجِ اتاق مادرم هرگز نیاورد، استکان بی نعلبکی سکه ها و پول هایم، ثروت آن دوره ام جمع می شد اندک اندک، در درون قُلکی داستان نوک طلا با مخمل و مادر بزرگ در دهی زیبا که زخمی گشته، بچه لَک لَکی هاچ زنبور عَسل، نِل در فراق مادرش یاد دوران اوشین و نقطه های برفکی هشت سال از دوره شیرین، اما تلخ ما پر ز آژیر🚨 خطر🚨⚡️ با حمله های موشکی🚀 آرزوها کوچک اما، در نگاه ما بزرگ آرزویم بوده من هم، جبهه باشم اندکی تا کجاها می برد این خاطره، امشب مرا🌚🌜 کاش می رفتم به آن دوران خوبم، دزدکی 🦸🏻🦸🏻‍♂ یاد آن دوره همیشه با من و در قلب من💗💘💖 من به یاد و خاطراتت زنده ام، ای کودکی............... 🇮🇷🚨Ⓜ️🚨🇮🇷@M110220🇮🇷