چند روز قبل روایتی در کانال قرار گرفت که از یکی از کانال های مورد اطمینان بود اما این روایت از نظر سندیت رد شده و معتبر نیست. یکی از همراهان دغدغه مند کانال این موضوع رو اطلاع دادند که از ایشان تشکر می کنیم. البته که لزوم برخورد با هتاکان بر کسی پوشیده نیست اما این روایت سندیت درستی ندارد به همین دلیل توضیحات سایت آیت الله مکارم در این مورد رو برای شما دراین مورد قرار می دهم تا در صورت علاقه بخوانید. ماجرای «ترور» عصماء بنت مروان؟! پرسش : ماجرای «ترور» یا قتل عصماء دختر مروان به دستور پیامبر(صلی الله علیه واله و سلم) چیست و آیا می توان آن را اثبات نمود؟ پاسخ اجمالی: برخی از مورخین می گویند: پس از قتل «ابوعفک»، «عصماء دختر مروان» با ناراحتی از این امر، به عیب گویی اسلام و مسلمانان پرداخته و انصار را بواسطه پیروی از پیامبر(ص) توبیخ نمود و با هجو پیامبر(ص)، مردم را بر ضدّ آن حضرت تحریک نمود. آزار و اذیت عصماء ادامه داشت تا آن که «عمیر بن عدی» با وجود ضعف بینایی او را به قتل رسانید. اما این قصه از جهاتی قابل تردید است: 1- غالب مورخان این قصه را نقل نکرده اند. 2- قتل عصماء به فرمان پیامبر(ص) نبوده و اساسا آیا عمیر با چشمانی ضعیف می تواند عصماء را «ترور» کند. پاسخ تفصیلی: در برخی از تواریخ می خوانیم که: «عصماء بنت مروان» زنى از قبیله بنى امیه بن زید (از اهل مدینه) بود که مردى از بنى خطمه او را به زنى گرفته بود و چون جریان قتل «ابوعفک» را شنید منافق شده و در عیبجوئى مسلمانان و دین مقدس اسلام اشعارى گفت و ضمن آن اشعار پیامبر(صلی الله علیه واله) را هجو و مسخره نمود. رسول خدا(صلی الله علیه واله) که آن اشعار را شنید فرمود: آیا کسى نیست که انتقام مرا از دختر مروان بگیرد؟ مردى از بنى خطمه که ضعف بینایی داشت و نامش «عمیر بن عدى» بود و در محضر رسول خدا(صلی الله علیه واله) نشسته بود این سخن را از رسول خدا(صلی الله علیه واله) شنید و چون شب فرا رسید به خانه آن زن رفت و او را به قتل رساند، و چون صبح شد به نزد آن حضرت آمده عرضه داشت: یا رسول الله من آن زن را کشتم. حضرت فرمود: اى عمیر خدا و رسولش را یارى کردى. عمیر گفت: آیا کشتن او موجب گرفتارى من بدست افراد بنى خطمه نخواهد شد؟ حضرت فرمود: کسى درباره او نزاع نخواهد کرد. عمیر که این سخن را شنید به نزد بنى خطمه که اختلاف زیادى درباره خون آن زن کرده بودند باز گشته و با اینکه آن زن پنج پسر بزرگ داشت به آنها گفت: اى بنى خطمه دختر مروان را من کشته ‏ام اکنون هر کارى از دستتان بر می آید نسبت به من انجام دهید! و این حرف سبب شد که اسلام در میان قبیله مزبور رونق بگیرد و افرادى از آن قبیله که مسلمان شده بودند و تا به آن روز اسلام خود را مخفى می داشتند دین خود را آشکار کنند و افراد دیگرى هم از آن قبیله وقتى شوکت اسلام را در آن روز مشاهده کردند مسلمان شدند. .(1) این قصه از جهاتی قابل تردید و مناقشه است: اوّلاً: این عمل از ناحیه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و به امر او نبوده است. ثانیاً: «عمیر بن عوف» که چشمانش کم دید بوده، چگونه دست به این عمل ظریف و دقیق آن هم در شب تاریک زده، به طوری که اصلاً عصماء نفهمیده است. ثالثاً: غالب مورخان این قصه را نقل نکرده اند. 👆🏻