"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت هفتاد و دوم : 💠مسافرت موفقیت آمیز /دیدار با علما : ديدار با سيد محمد باقر صدر سيد برخاست و به ما سلام كرد. دوستان، مرا معرّفى كردند، خيلى خوش آمد گفت و مرا كنار خود نشاند و شروع كرد از تونس و الجزائر از من پرسيدن و همچنين از برخى علماى معروف مانند خضر حسين و طاهر بن عاشور و ديگران از من سئوال كرد. از سخنانش لذّت بردم و على رغم احترام فوق العاده علاقمندانش و هيبت و ابهتش، خيلى خودمانى با او گفتگو مى كردم، تو گوئى كه سالها است مى شناسمش و از آن جلسه خيلى بهره بردم زيرا شاگردان سئوال هاى گوناگونى مى كردند و او جواب مى داد. آنجا بود كه دريافتم ارزش تقليد عالمان زنده اى كه بدون هيچ تكلّف و رنجى، سئوالها و اشكالات را خيلى روشن پاسخ مى دهند و يقين كردم كه شيعيان، مسلمان اند و تنها خدا را مى پرستند و به پيامبرى و رسالت محمد «ص» ايمان دارند، زيرا تا آن ساعت هنوز، برخى شك و ترديدها در دلم بود و شيطان وسوسه‌ام مى كرد كه نكند آنچه ديده بودم، نقشه بازى مى كردند! و يا اينكه اين همان چيزى است كه «تقيه اش» مى نامند يعنى ظاهرشان با باطنشان فرق دارد. ولى بزودى شك و ترديد رفع شد و وسوسه‌ها نابود شدند، زيرا به هيچ وجه ممكن نبود همۀ آنچه را كه ديده و شنيده بودم، تئاتر باشد! وانگهى براى چه، نقش بازى كنند؟ تازه من كى هستم؟ و چه ارزشى دارم كه از من تقيه كنند؟ از آنها كه بگذريم، هان اين كتابهاى قديمى آنها است كه... ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─