🕋 سدرةالمنتهی 🕋
"آنگاه هدایت شدم 📚قسمت دویست و شصتم: آن مرد درحالى كه آثار خستگى و ضعف بر او هويدا بود و از اينكه م
"آنگاه هدایت شدم 📚قسمت دویست و شصت و یکم: همۀ اين مسائل را از قبل فهميده بودم و اكنون كه ديدم رئيس دادگاه مرا تهديد به زندان مى كند به يقين رسيدم؛ لذا چاره اى جز دفاع از خود با تمام شجاعت نداشتم ازاين روى به رئيس دادگاه گفتم: آيا مى توانم به صراحت و بدون ترس، سخن بگويم؟ گفت: آرى! حرف بزن زيرا تو وكيل مدافعى ندارى! گفتم: قبل از هر چيز بدانيد كه من خودم را براى فتوا دادن نصب نكرده ام. ولى اين شوهر زن است از او بپرسيد، او خود به منزل من آمد و از من استمداد جسته و درخواست كمك كرد. بر من هم واجب بود كه به آنچه مى دانم، او را يارى رسانم و لذا از او پرسيدم: چند بار شير خوردن صورت گرفته، و وقتى به من خبر داد كه خانمش بيش از دو بار شير نخورده است، آن وقت حكم اسلامى را به او گفتم. پس من نه از مجتهدينم و نه از تشريع كنندگان. رئيس گفت: عجب! پس تو دارى ادّعا مى كنى كه خود اسلام را مى دانى و ما از اسلام چيزى نمى دانيم. گفتم: استغفر اللّه! من چنين قصدى ندارم ولى همۀ مردم اين ديار، از مذهب امام مالك اطلاع دارند و بيش از آن جلوتر نمى روند ولى من در مذاهب گوناگون تحقيق كرده ام، ازاين رو حل اين مشكل را يافتم. رئيس گفت: كجا حلّ مشكل را يافتى؟ گفتم: قبل از هر چيز آيا اجازه مى دهيد از شما سئوالى بكنم؟ گفت: هرچه مى خواهى بپرس. گفتم: نظر شما دربارۀ مذاهب اسلامى چيست؟ گفت همۀ آنها درست است زيرا همه از رسول خدا، مطلب مى جويند و در اختلافشان رحمت است. گفتم: پس به اين بيچاره رحم كنيد (و اشاره به شوهر آن زن كردم) كه بيش از دو ماه است از زن و فرزندانش جدا شده، درصورتى كه برخى مذاهب اسلامى وجود دارند كه مشكل او را برطرف مى سازند. رئيس با عصبانيت گفت: دليل بياور و بيش از اين فتنه انگيزى نكن. ما به تو اجازه داديم كه از خودت دفاع كنى، حال وكيل مدافع ديگرى هم شده اى؟ ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ 💔👉 🕋 @Sedrah🕋👈💔 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─