◾️کتاب
#آه ،
فصل ششم: دومین سفیر امام حسین (ع) برای کوفیان - دعوت امام از زهیر بن قین
🔹... مردی فزاری گفت: با زهير ابن قين بجلی از مکه بیرون آمدیم و در راه با حسین ابن علی با هم بودیم. بر ما هیچ چیز ناخوشتر نبود از اینکه در یک منزل با او فرود آییم! هر وقت حسین به راه می افتاد، زهیر در جای میماند و هر وقت حسین فرود می آمد، زهیر پیشتر روانه می شد.
تا روزی در منزلی فرود آمدیم که چاره نداشتیم جز این که با هم در آنجا منزل کنیم پس حسین در جانبی فرود آمد و ما در جانبی نشسته بودیم و طعامی که داشتیم میخوردیم.
✳️ رسول حسین بیامد و سلام کرد و درآمد و گفت «ای زهیر اباعبدالله الحسین مرا سوی تو فرستاد تا نزد او برمت.» هر یک از ما آنچه در دست داشت، بینداخت ـ مانند این که مرغ بر سر ما نشسته باشد.
🔸دلهم، زوجه ی زهیر، به
او گفت: «پسر پیغمبر سوی تو می فرستد، نزد او نمی روی؟ سبحان الله! برخیز و برو سخن او را بشنو و بازگرد!»
🍃 زهیر برفت و دیری نگذشت شادان و خرم بازگشت. و فرمود تا چادر و بار و بنه ی او را برداشتند و سوی حسین بردند. و مرا گفت «به خاندان خویش ملحق شو که من نمی خواهم از ناحیت من به تو جز خوبی رسد و من قصد صحبت حسین کردم تا خویش را فدای او کنم و جان خود را وقایه ی او سازم.» پس مال مرا به من داد و به یکی از بنی اعمامم سپرد تا مرا به اهلم برساند...
✔️ آنگاه زهیر با اصحاب خود گفت «هر کس دوست دارد، با من آید. وگرنه این آخر عهد من است با او...
🕊
#سدرةالمنتهی↙️↙️↙️
💔🕋👉
@Sedrah👈🕋💔