هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
سرش را از روی سجده بلند كرد، چشمهایش سرخ، خیس اشك . گفتم چی شده مصطفی؟ زل زد به مهرش ... گفت : «یازده تا دوازده هرروز را فقط برای خدا گذاشتهام، از خودم میپرسم، كارهایی كه كردم برای خدا بود، یا برای دل خودم.»
#شهیدمصطفیردانیپور
#خاطرات_شهدا