ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⭕️ 🔸قسمت شصت وهفت 🔸 یکی از مسئولین اطلاعات را دیدم وپرسیدم یعنی چی گردانها محاصره شدند؟ عراق که جلو نیامده بچه ها هم تو کانال دوم یا سوم هستند فرمانده گفت کانال سومی که ما در شناسایی دیده بودیم با این کانال فرق میکنه این کانال وچند کانال فرعی را عراق ظرف همین چند روز درست کرده این کانالها به موازات خط مرزی ساخته شده ولی کوچکتر و پر از موانع . بعد ادامه داد گردانهای خط شکن بخاطر اینکه زیر آتش 💥گلوله نباشند رفتند داخل کانال با روشن شدن هوا تانکهای عراقی جلو آمدند ودو طرف کانال را بستند دشمن هم کانال را زیر آتش گرفته . بعد کمی مکث کرد وگفت دشمن ۱۶ نوع مانع سر بچه ها چیده بود وهرکدام از موانع هم نزدیک چهار کیلومتر بوده منافقین هم تمام اطلاعات این عملیات را به عراق داده بودند خیلی حالم گرفته شد با بغض😢 گفتم حالا باید چکار کرد؟ گفت اگه بچه ها مقاومت کنند مرحله دوم عملیات را انجام میدهیم آنها را عقب می آوریم در همین حین بیسیمچی📞 گفت : برادر ثابت نیا با برادر افشردی دست داده این خبر کوتاه یعنی فرمانده گردان کمیل به شهادت رسید😢 عصر همان روز خبر رسید حاج حسینی معاون گردان کمیل هم به شهادت رسیده وبنکدار دیگر معاون گردان به سختی مجروح است😭 همه بچه ها در قرارگاه ناراحت بودند 😔حال عجیبی در آنجا حاکم بود ۲۰بهمن ماه بچه ها آماده حمله مجدد به منطقه فکه شدند یکی از رفقا را دیدم از قرار گاه می آمد پرسیدم چه خبر؟ گفت الان بیسیم چی📞 گردان کمیل تماس گرفت با حاج همت صحبت کرد وگفت شارژ بیسیم داره تموم میشه خیلی از بچه ها شهید شدند برای ما دعا کنید به امام سلام برسونید وبگید ما تا آخرین لحظه مقاومت میکنیم بادلی شکسته وناراحت گفتم وظیفه ما چیه ما باید چیکار کنیم؟ گفت توکل به خدا . برو آماده شو غروب مرحله بعدی عملیات آماده میشه غروب بچه ها توپخانه دشمن را به آتش🔥 گرفتند چند گردان تا نزدیکی کانال کمیل پیش رفتند اما بخاطر حجم زیاد آتش ☄دشمن تعداد کمی از بچه ها را از محاصره خارج کردند واین حمله ناموفق بود وتا قبل از صبح به خاکریز خودمان برگشتیم ۲۱بهمن ۱۳۶۱ بود هنوز صدای تیر اندازی پراکنده از کانال شنیده میشد مشخص بود که بچه ها هنوز دارند مقاومت میکنن اما نمیشد فهمید بعد ۴روز با چه امکاناتی دارند مقاومت میکنن😔 یکی از بچه ها که دیشب از کانال اومده بود میگفت نمیدانی چه وضعی داشتیم آب وغذا نبود ومهمات هم کم بود ما هر چند دقیقه یک گلوله شلیک میکردیم تا بدانند زنده ایم عراقی ها هم با بلندگو اعلام میکردند تسلیم شوید عراقی ها به ۲۲ بهمن حساس بودندحجم آتش ها را زیاد کردند و با خودم گفتم شاید عراقی ها قصد پیشروی دارند امابعید است موانعی که خودشان ساختند جلوی پیشروی شان را میگیرد عصر بود با دوربین به جایی رفتم که بتونم کانال را ببینم دود غلیظی از کانال بلند شده بود ومرتب صدای انفجار می آمد سریع رفتم پیش بچه های اطلاعات عملیات گفتم عراق داره کار کانال رو تموم 😭میکنه اونها با دوربین نگاه کردن آتش🔥 ودود 🌫بود که دیده می شد اما من امید داشتم ابراهیم شرایط بدتر از این را سپری کرد ولی یاد حرفهای🤔 قبل عملیاتش که افتادم تنم 😨لرزید... 🍂🍃