اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل‌مصیبت پنجمِ محرّم حضرت عبداللّه ابن الحسن علیه السلام آخرِ روضه‌یِ او اوّلِ غمهایِ من است قتلگاهم بدنِ زخمیِ این بی‌کفن است بازویم شد سِپرِ تیغِ بلا امّا حیف جایِ سرنیزه‌یِ کینه رویِ کتف وُ دهن است چشمِ من بسته شود رویِ حرامی باز است دستِ من نیست خدا پایِ کسی رویِ تن است پدرم آمده من را بِبَرد از گودال یک نفر آمده و در پیِ این پیرهن است آخرین ذکرِ حیاتِ پدرم بود حسین آخرین زمزمه‌یِ شاهِ وفا یاحسن است دست و پا می‌زند و اهلِ حرم می‌لرزند روزیِ خیمه پس از روضه‌یِ او سوختن است معجری رویِ سرِ دخترکی می‌سوزد مَرهمِ زخمِ حرم ناله‌یِ یابن‌الحسن است @sehreashk110