.
-
#جرئت یا
#حقیقت ؟
بادی به غبغب انداختم :
-معلومه که جرئت…
با شیطنت گفت:
-دو تا پسر اونجا نشستن برو بهشون پیشنهاد دوستی بده .
با چشمای گرد شده گفتم:
-تو دیوونه شدی ؟؟؟
-خودت گفتی جرئت زیرش نزن وگرنه به همه میگم بلوف اومدی
با حرص از جا پاشدم :
-اه باشه خیلی گاوی
خندید ، دستپاچه به سمت اون دو تا پسر رفتم
معلوم بود از اون پولدار های باکلاسن .
-خدایا خودت نجاتم بده .
یکیشون پشتش به من بود ، یواش یواش نزدیکشون شدم ، اون یکی نگاهش به من افتاد از قیافش خوشم نیومد پس با خودم گفتم بذار به این یکی پیشنهاد بدم ، حداقل نگن کج سلیقه ام .
نفسی تازه کردم و زدم سر شونه ی پسره و تند تند گفتم :
-ببین هول برت نداره ، فکر نکن تحفه ای اما بیا با من دوست شو خیلی دختر پرفکت و نازیم… خونه ات نمیام اما اگه اس ام اس بدی جواب میدم نظرت چیه؟
پسره که انگار به گوش های خودش شک کرده بود برگشت طرفم :
با دیدن رئیس شرکتمون مثل کره آب شدم .
متعجب از جاش بلند شد و مغرورانه گفت:
ببین چجوری آبروش جلوی رئیسش میره😂😂👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/449773580C5244c1c88d