💠داستان حدیث کساء💠 خلاصه حدیث کساء این است که به نقل جابر انصاری، حضرت زهرا (س) فرمود: 💫 روزی به حضور پدرم رسول خدا (ص) رفتم، به من سلام کرد، جواب سلامش را دادم فرمود: در بدنم احساس ضعف می کنم، 💫گفتم: ای بابا پناه می دهم تو را به خدا از ضعفی که به شما عارض شده است . 💫فرمود: ای فاطمه! کساء (روپوش) یمانی را بیاور مرا به آن بپوشان، من آن را آوردم و بدن آن حضرت را پوشاندم، نگاه به چهره رسول خدا (ص) نمودم، دیدم همانند ماه شب چهارده می درخشد . پس از لحظه ای پسرم حسن (ع) آمد و سلام کرد و جواب سلامش را دادم، 💫گفت بوی خوشی در نزد تو می شنوم ، گویی بوی خوش جدم رسول خدا (ص) است، 💫 گفتم آری جدت زیر پوشش است، حسن (ع) از پیامبر (ص) اجازه طلبید که او نیز زیر پوشش برود، پیامبر (ص) اجازه داد . پس از لحظه ای به همین ترتیب حسین (ع) آمد و اجازه طلبید، پیامبر (ص) به او نیز اجازه داد، سپس حضرت علی (ع) آمد و پس از سلام به همان ترتیب اجازه طلبید، رسول خدا (ص) به او نیز اجازه داد، سپس من خودم اجازه خواستم، رسول خدا (ص) به من نیز اجازه داد، ✨ پس از آن که ما پنج تن در زیر کساء (عبا و پوشش) جمع شدیم، پیامبر (ص) دو طرف آن پوشش را گرفت و با دست راست به آسمان اشاره کرد و گفت: ⚡️«اللهم ان هؤلاء اهل بیتی و خاصتی و حامتی، لحمهم لحمی....» ✅قسمت اول گروه ما در تلگرام👇👇 ❥|•https://telegram.me/darmahzarnoor 🆔 @sejjil_p_a