من و تو بارها دیدیم در تاریخ، در تقویم
مسیرِ آتش از بهرِ سیاووش است و ابراهیم
به استقبالِ مرگت رفتی و فهمید استکبار
کسی جرأت ندارد تا شهادت را کند تحریم
به پایان میبری چون مصطفی شصت و سه سالت را
و جانت را به سلطانِ خراسان میکنی تقدیم
اگر مرد است و دارد در دلش شوقِ شهادت را
نباید تا شهادت منصرف گردد از این تصمیم
و کارت در کویرِ تشنه دنیا که پایان یافت
نشستی در کنارِ صاحبانِ کوثر و تسنیم
به من گفتی: حروفِ عشق را از هم جدا بنویس
نوشتم من "الف، با، را، الف، ها، یا، در آخر میم"
بهارِ هشتمین نورِ امامت هست و پیشِ آن
درختی اینچنین باید فرود آرد سرِ تعظیم
احمد شهریار
شاعر پاکستانی
@Talvihaat