💠 مناظره با قاضی القضات در مدینه آقای آخوند ملّا علی همدانی می‌فرمود: من در تهران نزد مرحوم هيدجی فلسفه می‌خواندم. در حجره ایشان بودم که سرتیپ عبدالرزاق خان بُغایری مهندس معروف (م ۱۳۷۲) وارد شد. او از مریدهای هیدجی بود که به مکه مشرف شده بود. به حجره هیدجی آمده بود؛ چون هیدجی جایی نمی‌رفت و فقط به منزل وصیّ خودش حاج آقا سیّد حسین آبگوشتی می‌رفت. مریدهای هیدجی برای دیدن وی به حجره‌اش می‌آمدند. 🔸 سرتیپ عبدالرزاق خان درباره سفر خود به مکه گزارش می‌داد، می‌گفت: ما جمعی هم‌خرج بودیم که می‌خواستیم با کشتی به مکّه برویم. در گوشه کشتی یک نفر از اهل علم تنها نشسته بود و نان و پنیر و سبزی و وسایل مختصری همراه داشت. به نظرم اظهار کرد از نجف آمده بود. ما دیدیم که هم او تنهاست و به کسی نیازمند است تا به کارهایش رسیدگی کند و هم ما برای ادای صحیح مناسک به یک روحانی احتیاج داریم. از این رو، از او خواهش کردیم که به جمع ما تشریف آورد. او نیز پذیرفت و به جمع ما پیوست. ما از مصاحبت آن آقا خیلی بهره‌مند شدیم. 🔹 به مکه رسیدیم و اعمال حج را انجام دادیم و به مدینه رفتیم. برای دیدار از کتابخانه مدینه رفتیم. در این هنگام پیرمرد نابینایی را آوردند. پرسیدیم: این مرد کیست؟ گفتند: قاضی القضات. قاضی القضات از ما پرسید: اهل کجایید؟ گفتیم: اهل ایران، پرسید: اهل کدام شهر؟ گفتیم: اهل تهران. تا گفتیم: تهران، قاضی القضات گفت: این‌ها کافر ملعون رافضی هستند! یکی از حضار گفت: چرا این‌ها کافرند؟ قاضی القضات گفت: «لأنّهم يُؤوِّلُونَ القرآنَ و التأويلُ كفرٌ»! سپس شروع کرد آیاتی را برای نمونه ذکر کرد که شیعیان این آیه را این‌گونه تأویل می‌کنند و آن آیه را به گونه‌ای دیگر و ... 🔸 آن شیخی که همراه ما بود، نیز شروع کرد به تأیید کردن قاضی القضات که همین‌گونه است که می‌فرمایید و چند آیه از مواردی را که شیعه تأویل کرده است نیز ذکر کرد. ما خیلی ناراحت شدیم که این شیخ منحرف تا حالا عقیده خود را پنهان می‌کرد و ما از همراهی او خیلی خوشحال بودیم؛ در حالی‌ که او آدم منحرفی بود و باید به حسابش برسیم. 🔹 قاضی القضات به شیخ گفت: معلوم می‌شود که شما مرد فاضلی هستید و از وی تمجید کرد. شیخ به قاضی القضات گفت: یکی از نعمت‌های الهی در این سفر توفیق زیارت قاضی القضات بود که نصیب ما شد، ولی ما از این سفر با یک تأسف باز‌می‌گردیم و آن این‌که قاضی القضات با این همه کمال، در روز قیامت، جمال مبارک پیامبر (ص) را زیارت نمی‌کنند. قاضی القضات گفت: چرا؟ شیخ در پاسخ گفت: چون در قرآن است که «من كان في هذه أعمى فهو في الآخرة أعمى»! قاضی القضات گفت: نه، مراد آیه این نیست. شیخ گفت: پس مراد چیست؟ قاضی القضات گفت: مراد از «عما»، عمای باطن است. شیخ گفت: «هذا تأويل، و التأويل كفر» وقتی قاضی القضات فهمید که این‌ها همه مقدمه برای این حرف بود، با عصبانیت گفت: «قم يا رافضي... » و شروع به پرخاش کرد. 📚 جرعه‌ای از دریا ؛ ج ۲ ص ۶۵۰ @semimm