يكى از مسؤولين يگانش پارسال خونه پدر تعريف ميكرد ٤٠ كيلومتر تو بيابون تو منطقه [...] رفتيم تا رسيديم به محمودرضا. ماه رمضان بود و هوا داغ. نيروهاش جلوش آب ميخوردن ولى محمودرضا روزه بود. دلم سوخت براش. بهش گفتم كار نكن اينطورى. اما گوش نكرد. با زبان روزه زير آفتاب آموزش ميداد. *برادر شهید @basijtv