💠 شصت و یکمین قرار 💠 بسم رب المهـ(عج)ـدی .... سیل خروشان قافله جاماندگان را که می دیدم از زن و مرد، کوچک و بزرگ، پیر و جوان، از هر قشر و با هر نوع اعتقادی، ناخودآگاه اشک شوق از دیدگانم سرازیر می شد! نمی دانم چرا این جمعیت، روز آمدنت را ... مولا ... در ذهنم به تصویر می کشید! جمعیتی که با شوق و حرارتی وصف ناپذیر از آغازین ساعات روز به عشق امام شهیدشان ... حسین علیه السلام .... به قافله جاماندگان کربلا می پیوستند، به موکب که می رسیدند به عشق تو ... حسین زمان ... توقف میکردند و در حالیکه برای سلامتی و ظهور نزدیک تو، قرآن قرائت می کردند و صلوات نذر می کردند، همزمان با نواهای مهدوی اشک دلتنگی برای روزگار آمدنت می ریختند. آقا جان ... آیا وقت آن نرسیده که قدم بر دیدگان ما نهی و عطش جگرهای سوخته مان را فرو نشانی؟! آیا غیرت ما هنوز بوی کوفیان می دهد؟ بیا مولا جان ... بیا که جهان چشم انتظار طلوع توست! سه شنبه ای دیگر بدون حضور حضرت دوست سپری شد ... اين سه شنبه به تاريخ هشتم آبان ماه ۱۳۹۷ همزمان با اربعین حسینی با پذیرایی " عدسی ، لب لبو، پوره سیب زمینی، سیب زمینی " ميزبان دلدادگان آل الله علیهم صلوات الله بوديم. میز ختم قرآن و صلوات، میز تبادل کتاب، میز خدمات پزشکی و میز کودک و نوجوان از دیگر خدمات خادمین بود. همچنین خادمینی که در ایام اربعین حسینی زائر کوی سرور و سالار شهیدان علیه السلام بودند، با ارائه خدماتی از قبیل واکس صلواتی، ماساژ، پزشکی و اهدای هدایائی به خادمین کوچک عراقی و زائرهای کوچک حضرت عشق اقدام به برپائی در کربلای معلی نمودند. اربعین یعنی طلوع نور تا صبح ظهور ... أللهم عجل لوليك الفرج .... @seshanbemahdavi