💠 دویست و چهلمین قرار 💠 بسم رب المهـ(عج)ـدی .... سومین روز از ضیافت الهی... عجیب عدد سه با یادِ عزیزِ دردانه حضرت ارباب علیهما السلام عجین گشته است .... آسمان نرم نرمک رو به سرخی می نهد و آوای دلنشین پیچیده در باد ربنا گوش جانمان را می نوازد ... به آسمان چشم میدوزم و اشکی گرم دیده ام را مواج می کند ... به یاد قلب بی قرار رقیه و چشم های به راه دوخته اش آهی میکشم و درد دلم باز می شود ... بی بی جان، جان ناقابلم به قربانت ... در کنج خرابه دنیا اسیریم .... دوری پدر شعله بر جان مان افکنده و تاب و توانمان ربوده .... تو خود درد یتیمی چشیده ای ... به دعایی گره دخیل بسته مان بگشا، که روزگار سیاه مان، چشم به گره گشایی دستان کوچک تو دارد .... سه شنبه ای دیگر نیامدی و نگاهمان دست خالی برگشت. اين سه شنبه به تاريخ شانزدهم فروردین ۱۴۰۱، با برپایی میز قرآن و صلوات، میز تبادل کتاب، میز خدمات پزشکی و میز کودک عطر یاد یوسف زهرا سلام الله علیهما را در کوچه پس کوچه های شهر پراکندیم. ‌‏بگشا این گره کور، تو دیگر بگشا که ظهورش گره از کار همه بگشاید اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ ... @seshanbemahdavi