.💠 سیصد و دومین قرار 💠 بسم رب المهـ(عج)ـدی .... از سر صبح آرام و قرار نداریم ... مدام چشم مان به ساعت است؛ انگار خیال گذر ندارد ثانیه های بی قراری ... سه شنبه ها حال مان اینچنین است ... باید هم اینگونه باشد؛ با عزیزی که قرار داشته باشی هر ثانیه به اندازه ساعتی می نماید. ثانیه ها افتان و خیزان می گذرند ... کاش زودتر تمام شود این ساعات دلواپسی ... اندک اندک به لحظات قرار نزدیک می شویم؛ قلب مان از فرط شوق در قفس سینه نمی گنجد‌ و روح مان تا میعادگاه عاشقی پر می کشد ... در چشمه زلال وضو، تطهیر می شویم ... به زیباتربن خلعت دنیا ملبس می شویم ... بسم الله می گوییم و روانه می شویم ... کسی چه می داند؟ شاید این هفته لایق مان بدانی و قدم بر دیدگان مان گذاری ... از همان لحظات نخست، چشمی به دوردست ها دوخته ایم و چشمی به آسمان .... نکند این هفته نیز ‌... آسمان یک سه شنبه دیگر، مانند دل های خادمان شما خون شد ... سه شنبه ای دیگر نیامدی و نگاه مان دست خالی برگشت. اين سه شنبه به تاريخ بیست و سوم خرداد ماه ۱۴۰۲، با برپایی میز ختم قرآن و صلوات، میز تبادل کتاب، میز خدمات پزشکی و میز کودک و نوجوان عطر یاد یوسف زهرا سلام الله علیهما را در کوچه پس کوچه های شهر پراکندیم. یک هفته دیگر سپری شد بی تو ....  وَ اکْحُلْ نَاظِرِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی إِلَیْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ ... @seshanbemahdavi