💠 سیصد و پنجاه و هفتمین قرار 💠 بسم رب المهـ(عج)ـدی .... از لحظه ای که کعبه برای دیدارت گریبان چاک کرد بگویم یا آن گاه که در آغوش پیامبر "قد افلح المومنون" تلاوت کردی!!! "لیلة المبيت" را جار بزنم یا زخم های بی شمارت را در اُحُد!!! فاتح خیبر بودنت را به مدح بنشینم یا انگشتر بخشیدنت در هنگام‌ رکوع؟ از لرزش زمین زیر گامهای استوارت بسرایم یا لرزش زانوانت آن گاه که آسمان چشم کودکی یتیم را بارانی می دیدی!!! مولا جان ... تو کیستی که دشمنان از روی حِقد و کینه مناقبت را پنهان کردند و دوستان از بیم جانشان!!! در مدح تو اینگونه می گویم که ... كتاب فضل تو را آب بحر كافى نیست كه تر كنم سر انگشت و صفحه بشمارم آقا جان ... اگرچه روزگار حلاوت زیستن در روزگار زعامت تو را از ما دریغ کرد‌ اما خرسندیم به نفس کشیدن در هوایی که متبرک است به نفس های مسیحایی آخرین فرزندت ... هم او که آیینه تمام نمای توست. می شود ما مسکینان و یتیمان و اسیران آخر الزمان را از در خانه ات نرانی و به دعایی بر تعجیل در ظهور مهدی ات بنوازی؟؟؟ سه شنبه ای دیگر نیامدی و نگاه مان دست خالی برگشت. اين سه شنبه به تاريخ دوازدهم تیر ماه ۱۴۰۳، با برپایی میز ختم قرآن و صلوات، میز تبادل کتاب، میز خدمات پزشکی، میز کودک و نوجوان و واکس صلواتی عطر یاد یوسف زهرا سلام الله علیهما را در کوچه پس کوچه های شهر پراکندیم. باید علی برایِ ظهورت دعا کند حرفِ پدر به رویِ پسر می‌کند اثر یا عالیُ بِحَقِّ علی عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ ... @seshanbemahdavi