💠 سیصد و پنجاه و هشتمین قرار 💠 بسم رب المهـ(عج)ـدی .... میدانی یوسف ... محرم که از راه می رسد و بدون حضور تو، شهر و دیارمان رنگ ماتم به خود می گیرد؛ با حسرت به این می اندیشم که هنوز ... برپا کردن خیمه های ماتم جدت، ما را برای حضور در خیمه های لشگرت مهیا نساخته ... اشک های ما، دل هامان را برای یاری تو نرم نکرده ... سوز جگرمان، آتشی بر جان مان نیافکنده، بی قرارمان نکرده و آواره کوه و صحرامان ننموده ... درد غربت و تنهایی تو، هنوز از خواب و خوراکمان نیانداخته ... و هنوز دعا برای رهایی تو از زندان غیبت، تنها تمنای بعد روضه هامان نشده. مولای غریبم ... این شبها، وقتی به تنهایی بر مظلومیت جد غریبت بر سینه میزنی و خون میگریی، ما را از دعا فراموش نکن ... دعا کن تا بر غربت امام شهید اشک نریزیم و امام غریب زمان مان را از خاطر ببریم. سه شنبه ای دیگر نیامدی و نگاه مان دست خالی برگشت. اين سه شنبه به تاريخ نوزدهم تیر ماه ۱۴۰۳، با برپایی میز ختم قرآن و صلوات، میز تبادل کتاب، میز خدمات پزشکی، میز کودک و نوجوان، میز خوشنویسی و واکس صلواتی و پذیرایی آب خنک عطر یاد یوسف زهرا سلام الله علیهما را در کوچه پس کوچه های شهر پراکندیم. زمان آن نرسیده است تا که برگردی؟ هنوز غیرتمان بوی کوفیان دارد؟؟؟ یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة .... @seshanbemahdavi