پتو را میپیچم دورش. آرامآرام سینهی ترسیده از جداییاش را نوازش میکنم تا گریه میکند.
نمیدانم اینکه من هر روز باید در انتظار شادی بخشترین گریهی جهان باشم، چقدر میتواند تجربهی عجیبی باشد اما اینجا گریه یعنی اولین نشانهی مواجهه با زندگی، اولین تلاش برای باز کردنِ راهِ نفس.
گریهی نوزاد یعنی ترسِ از پا گذاشتن به جهانی بسیار بزرگتر، یعنی جداشدن از مادر برای تنها رفتنِ راهِ تازه.
نوزاد درد میکشد تا بتواند با ششهای خودش نفس بکشد، با دستهای کوچک و ظریف خودش زندگی را لمس کند و با گوشهایش صدایِ آرامشبخش مادرش را بشنود.
این گریهی نخستین، مژدهی داده شدنِ فرصتِ زندگی برای رشدِ روح، برای تجربهی هستیست.
حالا فکر میکنم شاید این گریه آنقدرها هم عجیب نباشد. شاید هر بار که در مسیر زندگی، درد جانمان را میگیرد و با آن گلاویز میشویم، راهمان را برای رسیدن به جهانی زیباتر باز میکنیم.
شاید تمام سختیهای راه، روحمان را بزرگتر میکند و چشمهایمان را به دیدن حقیقت روشن.
شاید باید شبیه همین نوزاد، بعد از هر بار گریه، چشمها و گوشهایمان را برای رسیدنِ زیبایی و روشنی تیز کنیم.
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ
که ما انسان را به حقیقت در رنج و مشقّت آفریدیم
سوره بلد، آیه چهارم
#ستاره_بشیم
#ستاره_های_زمین
#جلسات_خانگی_قرآن
•┈•✾•☘🌸🍀•✾•┈•
«پویش ستاره های زمین»
🆔
@jkqk_ir
🌐
https://b2n.ir/z58400