برادرِمهر زورم می‌آمد که روز دختر و پدر و مادر داریم، اما روز پسر نداریم.😔 توی دنیای کودکیم همیشه دنبال کسی می‌گشتم‌ که تقویم‌ها را می‌نویسد، می‌خواستم بروم‌ یقه‌اش را بگیرم‌ و پرتش کنم‌ گوشه دیوار، 😡 که آخر مرد برای چه نصف جمعیت این دنیا را فراموش کرده‌ای؟ چرا یک روز پسر را لا‌به‌لای این همه روز با ربط و بی‌ربط نچپانده‌ای‌؟ یک سال که نزدیک روز دختر بود 👧 دوباره غرزدن هایم شروع شد. مادرم‌ پای سینک ظرف می‌شست 🍽 که یک دفعه مکث کرد، ظرف‌ها را رها کرد و روی زانوهایش نشست، سرش را نزدیک گوشم‌ آورد و گفت:" ببین عزیزم‌ درسته که روز پسر نداریم ولی می‌دونستی روز خواهر برادری داریم؟ فردا روز تولد حضرت معصومست و میشه روز خواهر و چند روز بعدش که تولد امام رضا‌ست می‌شه روز برادر، این‌چند روز وسط هم میشن روزای خواهر برادری. 💑 حالا می‌تونیم هم‌ برای خواهرت هم برای تو جشن بگیریم و از امام رضا بخوایم مثل خودش و حضرت معصومه بهترین خواهر برادرای دنیا باشید. چه طوره؟" برق خوشحالی جهید توی رگ‌هایم 😍 از ذوق جیغ می‌کشیدم‌ و مدام‌ تکرار می‌کردم" آخ جون روز برادر روز برادر." بزرگ‌تر شدم. نزدیک دهه کرامت بود که خواهرم‌ بیمار شد. یاد حرف‌های آن روز مادرم و روز‌های خوش خواهر برادریِ کودکی‌مان افتادم. نذر کردم اگر خواهرم برگردد پیشمان کاری را می‌کنم که سال‌ها بود دوست داشتم اجرایش کنم. برگزار کردن یک جلسه‌ی قرآن همیشگی‌. شروعش را گذاشتم از همان روز‌های سخت بیماری خواهرم، شب میلاد امام رضا (ع) کنج پذیرایی خانه‌مان. من بودم و همسرم، مامان و بابا. نامش را هم گذاشتیم "برادرِمهر، امام رضا (ع)". •┈•✾•☘🌸🍀•✾•┈• «پویش ستاره های زمین» 🆔 @setare114 🌐 https://b2n.ir/z58400